گنجور

 
صائب تبریزی

ز شور بلبلان گل از هوای خود نمی افتد

ز آه صبح، خورشید از هوای خود نمی افتد

غرور حسن دارد غافل از خط لاله رویان را

نظر طاوس را از پر به پای خود نمی افتد

چرا معشوق عاشق پیشه من در دل شبها

به گرد خود نمی گردد، به پای خود نمی افتد