گنجور

 
صائب تبریزی

آنچه آن روی لطیف از سایه مژگان کشید

کی عذار ماه مصر از سیلی اخوان کشید؟

عاشقان را از تمتع مانعی جز شرم نیست

در حریم وصل می باید مرا هجران کشید

می توانی گنج ها از نقد وقت اندوختن

گر توانی پای خود چون کوه در دامان کشید

 
 
 
همام تبریزی

دل به کنج عافیت چون پای در دامان کشید

حلقه زلف تواش در حلقه رندان کشید

بی‌نوایی ره به سوی گنج سلطان باز یافت

تشنه‌ای جان را به سوی چشمهٔ حیوان کشید

گرچه زحمت یافت دل باری مراهم راحتی‌ست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از همام تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه