غزل شمارهٔ ۱۳
عمر گیچدی، سفر اسبابینی آماده قیلین
هرنه سیزدن کسه تیغ اجل اوندان کسیلین
قلزم عشقدن ای آیری دوشن شبنملر
دوشمه میشکن یولا سیلاب بهاری یغیلین
تا سیزی دور زمان ایلمیوپدور پامال
گون ساری شبنم گل تک بوچمندن چکیلین
اولمایان چرخ آرا پرواز رواندن غافل
بوکول ایلن قرالان گوزگولری صاف قیلین
گوگ فضاسی نه مقام پرو بال آچماقدور
دانه نارکیمی بیر بیرینزه قیسیلین
گر اومارسیز که جوانبخت اولاسیز آخر عمر
قوجالار قدرینی زنهار ایگیدلیکده بیلین
آرتورور گرد معاصینی قورو استغفار
بو زمین گیر توزینی اشک ندامتله سیلین
یاش قیلور خم قوجالار قامتینی طاعت سیز
اگمه میشکن سیزی بو چرخ مقوس اگیلین
دوتا گر غنچه کیمی چوره نزی نشتر خار
ویرمیین گل کیمی الدن قدح می ایچیلین
کیم که ساغر کیمی آغزین آچا سیز میناتک
گوله گوله کرم ایلن اونی معمور قیلین
باده نین جوشی اونون سوز کلامیندن دور
صائبین قدرینی ای اهل خرابات، بیلین؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
زندگانی گذشت، اسباب سفر را آماده کنید! هرچه بر شما تیغ اجل کشد از آن بریده شوید!
ای شبنمهایی که از دریای عشق جدا افتادید هنگامی که سیلاب بهار راف افتاد خراب شوید.
اگر امیدوارید که آخر عمر جوانبخت شوید قدر پیران را زنهار بدانید.
آمرزشِ خشک و خالی بر گَردِ گناهان میافزاید. این گرد زمینگیر را با اشک ندامت پاک کنید.
بیبندگی سن قامت پیران را خم میکند. هنگامی که آسمان قوسدار شما را خم کرد، خم شوید.
جوش شراب از سوز کلام اوست. ای اهل خرابات، آیا قدر صائب را میدانید؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.