ای نگه مشق شنا در چشم خونپالا بس است
چشمت آب آورد غواصی درین دریا بس است
از دل پر خون تراوش کم کند اسرار عشق
پرده پوش راز گوهر سینه دریا بس است
عمرها با آهوان مجنون بیابانگرد بود
گوشه چشمی چو باشد گوشه صحرا بس است
بهر اثبات قیامت حجتی در کار نیست
پیش خیز شور محشر آن قد و بالا بس است
من که در اقلیم گمنامی سرآمد گشته ام
زینت طرف کلاهم شهپر عنقا بس است
حسن ذاتی در نیارد سر به عشق عارضی
سرو مینا را تذرو از پنبه مینا بس است
دست کوته دار صائب از خیال کاکلش
عمرها در کاسه سر پختی این سودا بس است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی عمق عشق و زیبایی زندگی میپردازد. شاعر به تصویرهای مختلفی از عشق و زیبایی اشار میکند و میگوید که دیدن و تجربه کردن عشق و زیبایی در زندگی کافی است. او از دل پرخون و رازهای عشق میگوید و به این نتیجه میرسد که برای اثبات حقایق زندگی به دلایل زیادی نیازی نیست. همچنین، او به گذران عمر در دنیای نامشخص و گمنام خود اشاره کرده و تأکید میکند که زیبایی و خوبی ذاتاً در درون وجود دارند و نیازی به نمایش ندارند. در نهایت، شاعر به ناکامی در دستیابی به آرزوها و خیالات ناتمام اشاره میکند.
هوش مصنوعی: ای نگاه دوست، به اندازه کافی است که در چشمان تو اصول شنا را یاد بگیرم. چشمانت همانند آب، مرا به عمق این دریا میکشاند.
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق میتواند از دل پر درد ما، بگویند و کاشف رازهای درون ما باشد. بیان این عشق و درک آن، همچون گنجینهای در دل دریاست که به اندازه کافی ارزشمند است.
هوش مصنوعی: سالها گذشت و دلها به عشق و شوق چرخیدند، اما تنها یک نگاه از معشوق کافی است تا دل را به آرامش برساند.
هوش مصنوعی: برای اثبات روز قیامت نیازی به شهادت نیست، فقط قد و قامت بلند و شکوهمند آن روز کافی است که همه چیز را به وضوح نشان دهد.
هوش مصنوعی: من در دنیایی ناشناخته زندگی میکنم و به اندازه کافی به خودم افتخار میکنم که پر پرواز عنقا، به عنوان زینت کلاهم، برایم کافی است.
هوش مصنوعی: زیبایی واقعی و خالص هرگز به خاطر عشقهای زودگذر و سطحی نمیدرخشد. زیباییهایی که به دلیل ظاهر فریبنده به وجود آمدهاند، مانند تصویری هستند که تنها به خاطر یک ظاهر کوتاهمدت جلب توجه میکنند.
هوش مصنوعی: صائب، دیگر به فکر دلبستگیهای بیفایده نباش. خیال این زیباییها را که در سر داری، بس است. زمان زیادی را صرف آن کردهای و حالا وقت آن است که دست از آن برداری.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نی همین ناز تو تنها بهر قتل ما بس است
یک نگه از گوشة چشم تو عالم را بس است
دیدهام در گریة غم کیسه خالی کرده بود
آنقدر خون در دلم کردی که مدّتها بس است
ما دل خود را به بوی زلف دلبر دادهایم
[...]
عشرت موهوم هستیکلفت دنیا بس است
رنگ اینگلزار خونگردیدن دلها بس است
نشئهٔ خوابی که ما داربم هرجا میرسد
فرش مخملگر نباشد بستر خارا بس است
آفت دیگر نمیخواهد طلسم اعتبار
[...]
عالمی را سوختی از جلوه ای رعنا بس است
بردی از حد ناز ای بیرحم استغنا بس است
ز انتظار ضربت تیغ تو مردن تا به کی
چند ای قاتل کنی امروز را فردا بس است
دیگری را در میان زنّار ای بدخود مبند
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.