می گزد راحتم ای خار مغیلان مددی
پایم از دست شد ای خضر بیابان مددی
تا به کی خواب گران پنبه نهد در گوشم؟
ای نوای جرس سلسله جنبان مددی
دانه ام خال رخ خاک شد از سوختگی
چه گره گشته ای ای ابر بهاران مددی
چند حنظل ز پر خویش خورد طوطی من؟
ای به شیرین سخنی چون شکرستان مددی
گل خمیازه به صد رنگ برآمد ز خمار
چه فرو رفته ای ای ساقی دوران مددی
دیگر از بهر چه روزست هواداری تو
دل من تنگ شد ای چاک گریبان مددی
چشم داغم به ته پنبه ز غم گشت سفید
نه ز الماس شد و نه ز نمکدان مددی
زردرویی نتوان در صف محشر بردن
خون من بر سر جوش است شهیدان مددی
زخم ناسور مرا مرهم مشک است علاج
به سر خود، بکن ای زلف پریشان مددی!
چند پایم به ته سنگ نهد خواب گران؟
سوختم سوختم ای خار مغیلان مددی
چند بی سرمه مشکین سوادت باشم؟
می پرد چشم من ای خاک صفاهان مددی
خارخار وطنم نعل در آتش دارد
چشم دارم که کند شام غریبان مددی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنج خود صحبت میکند و به کمک خواهی از خضر (نمادی از نجات و راهنمایی) میپردازد. او به مشکلات و ناکامیهایش اشاره میکند و از خواب آلودگی و بیتحرکی خود گله میکند. به احساس تنهایی و اندوه خود، به ویژه در مورد عشق و امید، پرداخته و از زخمهای عاطفی و جسمی خویش یاد میکند. او در جستجوی مرهمی برای دردهایش است و از خار مغیلان (نمادی برای درد و زحمت) و مشکلات زندگی شکایت میکند. در نهایت، او به وضعیت وطنش و غمهای مردم نیز اشاره میکند و از آن درد میکشد.
هوش مصنوعی: ای خار مغیلان، به من رحم کن و کمک کن تا راحتتر از این وضعیت خارج شوم؛ چون پایم به شدت آسیب دیده و دیگر نمیتوانم پیش بروم، ای خضر بیابان، تو هم یاریام کن.
هوش مصنوعی: تا کی باید در خواب عمیق فرو بروم و متوجه نباشم؟ ای صدای جرس که حرکت را به همراه داری، به من کمک کن.
هوش مصنوعی: من مانند دانهای که در خاک سوخته و سیاه شدهام، به حالت پریشان و غمگین درآمدهام. ای ابر بهاری، چرا چنین به من سختی میکنی و از من دوری؟ لطفاً کمک کن.
هوش مصنوعی: طوطی من چند بار از تلخیهای زندگی خورده است؟ ای کسی که با گفتارت مانند شکر شیرین هستی، به من کمک کن.
هوش مصنوعی: گل با رنگهای مختلف به آرامی و با دلخوشی از خواب بیدار شده است. ای ساقی مهربان، تو که در این زمانه به ما کمک میکنی، چرا اینقدر غمگینی و در خود فرو رفتهای؟
هوش مصنوعی: دیگر برای چه روزهایی باید به tú دلبسته باشم، دل من دیگر طاقت ندارد. ای کسی که در دل من جای داری، کمکم کن.
هوش مصنوعی: چشمهای اشکبارم به خاطر غم، به رنگ سفیدی درآمدند، نه به خاطر زیبایی الماس و نه به خاطر نمکدان.
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند با چهرهی زرد و بیمار در روز قیامت حاضر شود. خون من که به خاطر حق و عدالت ریخته شده، مانند جوشیدن اجتماعی از شهیدان، به استغاثه و کمک فرامیخواند.
هوش مصنوعی: زخم عمیق و ناخوشایند من با عطر مشک درمان میشود. ای زلفهای آشفته، لطفاً به من کمک کن تا این درد را حل کنم!
هوش مصنوعی: چند بار باید زیر سنگهای سنگین بروم؟ به مرگ میکشم، ای خار مغیلان، کمکم کن.
هوش مصنوعی: چند بار میتوانم بدون سرمه به زیبایی چشمانت نگاه کنم؟ ای خاک صفه، مرا در این کار یاری کن.
هوش مصنوعی: وطن من پر از درد و رنج است، من چشم به راه روزی هستم که از ظلمت و غم خارج شویم و به کمک برسیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان به لب آمده و نیست ز جانان مددی
وقت من تنگ شد ای دیده گریان مددی
چین بر ابرو زده و جانب من کرد نگاه
یار من بر سر جور آمده یاران مددی
روزگاریست که کارم به خدا افتادست
[...]
گر درین قحط سرایت نکند نان مددی
نه جسد رنگ نموگیرد و نی جان مددی
سرسری نگذری ای بیخبر از عقدهٔ دل
گر ز ناخن نشود کار به دندان مددی
ای غنی تا اثر انجم و افلاک بجاست
[...]
خصم آسودگیم، ای غم جانان مددی
داغ جمعیتم، ای زلف پریشان مددی
عقده ها، پیش ره، از آبلهٔ پا دارم
دستم و دامنت، ای خار بیابان مددی
رنگ زردی، به شراب از رخ من نتوان برد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.