خنده بیجا مزن تا طعن بیجا نشنوی
پا منه بیرون ز راه شرم تا پا نشنوی
تا تو حسن و عشق را از یکدگر دانی جدا
بوی یوسف از گریبان زلیخا نشنوی
کوه در رد صدا بی اختیار افتاده است
با گرانقدران مگو حرف سبک تا نشنوی
گوش خود را چون صدف سنگین کن از آب گهر
تا ز ابر آوازه احسان دریا نشنوی
گوش تن چون حلقه از بیرون در دارد خبر
زینهار از تن پرستان قصه ما نشنوی
سطحیان چون کف ندارند از دل دریا خبر
حرف عشق از زاهدان بادپیما نشنوی
کافران بت را به معبودی ستایش می کنند
وصف دنیا زینهار از اهل دنیا نشنوی
طالع شهرت ندارد در وطن فکر غریب
بوی عنبر تا بود صائب به دریا نشنوی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.