گنجور

 
صائب تبریزی

پشت پا زن بر دو عالم تا فلک پیما شوی

از سر دنیا و دین برخیز تا رعنا شوی

شد حباب از خودنمایی گوی چوگان فنا

سعی کن تا در محیط عشق ناپیدا شوی

طوطی از خاموشی آیینه می آید به حرف

مهر خاموشی به لب زن تا به دل گویا شوی

بینش ظاهر غبار دیده باطن بود

خاک زن در چشم ظاهر تا به جان بینا شوی

غور کن در بحر هستی تا گهر آری به کف

ورنه با دست تهی چون کف ازین دریا شوی

با هوسناکان به یک پیمانه نتوان می کشید

سعی کن صائب شهید تیغ استغنا شوی

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سیدای نسفی

تا کی ای دل در هوای اطلس و دیبا شوی

از تعلق دست اگر شویی ید بیضا شوی

همدم خورشید می خواهی که چون عیسی شوی

پشت پا زن در دو عالم تا فلک پیما شوی

ملک‌الشعرا بهار

انگلیسا در جهان بیچاره و رسوا شوی

ز آسیا آواره گردی وز اروپا، پا شوی

چشم‌پوشی با دل صد پاره از سودان و مصر

وز بویر و کاپ، دل برکنده و در وا شوی

باکلاه بام خورده با لباس مندرس

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه