گنجور

 
صائب تبریزی

گوشه آن نقاب را بشکن

ورق انتخاب را بشکن

دل ظالم شکسته می باید

زلف پر پیچ و تاب را بشکن

در دل شب به چشم منتظران

روزبازار خواب را بشکن

دل بی عشق را به دور انداز

شیشه بی شراب را بشکن

برو ای اشک و بر سر دریا

بیضه های حباب را بشکن

چون سؤال از دلت کند صائب

در لب خود جواب را بشکن