ز بی قراری من می کند سفر بالین
ز دست خویش کنم چو سبو مگر بالین
همان ز پستی بالین نمی برد خوابم
ز گرد بالش گردون کنم اگر بالین
ز بی قراری من چون سپند جست از جای
نشست هر که مرا چون چراغ بر بالین
ز گرمی جگرم لعل آتشین گردد
به وقت خواب کنم خشت خام اگر بالین
ز دست و تیغ خزان گوییا خبر دارد
که می کند گل این بوستان سپر بالین
مرا سری است که چون لاله داغدار شود
کنم ز کاسه زانوی خود اگر بالین
عجب نباشد اگر بال و پر برون آرد
کشید از سر من بس که دردسر بالین
کسی به ملک غریبی عزیز می گردد
که در وطن کند از سنگ چون گهر بالین
چگونه خواب پریشان نسازدم بیدار؟
که کج گذاشت مرا زلف زیر سر بالین
مرا به داغ جنون نیست الفت امروزی
همیشه داشت ز سرگرمیم خطر بالین
رهین پرتو منت چرا شوم صائب؟
مرا که از تب گرم است شمع بر بالین
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره بیقراری و درد و رنج شاعر است که نمیتواند به راحتی بخوابد و استراحت کند. او به معشوقهاش اشاره میکند که بر بالینش نشسته و به دلیل فشار احساسات و دلتنگیاش، نمیتواند آرامش یابد. شاعر از احساسات درونیاش صحبت میکند و میگوید که حتی اگر بخواهد هم نمیتواند خوابش ببرد و به نوعی به آتش عشق و بیماریاش اشاره میکند. او با بیان تصویرهایی از گل و لاله، مشکلات و دغدغههایش را به تصویر میکشد و در نهایت به این نتیجه میرسد که عشق و احساساتش او را از آرامش دور کرده است.
هوش مصنوعی: از بیتابی من، بالینم به سفر میرود، و من از دست خودم میخواهم همچون سبویی که ممکن است بشکند، بر بالینم بیفتم.
هوش مصنوعی: به خاطر پستی و بلندیهای زندگی و مشکلات آن، خواب راحتی ندارم. اگر امکانش بود، این بلندیها را کنار میزدم و جایگاه مناسبی برای استراحت ایجاد میکردم.
هوش مصنوعی: از بیقراری من، هر کسی که مرا میبیند مثل چراغی است که در کنار خوابگاه روشن است و هر لحظه به دنبال آرامش میگردد.
هوش مصنوعی: از شدت احساسی که در دل دارم، خوابم میبرد و در هنگام خواب، اگر نتوانم به خوبی استراحت کنم، ممکن است زیر سرم فقط یک تکه آجر باشد.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که پاییز از حال و روز گلهای این باغ خبر دارد و به همین خاطر، گلها برای محافظت از خود در برابر سرمای خزان، به نوعی سپر میسازند.
هوش مصنوعی: در دل من دلی شکسته و ناراحت وجود دارد که وقتی غمگین و دلتنگ میشود، از درد و اندوه خود آنچنان نالان میشوم که انگار به جای بالش، زانوهایم را برای آرامش و تسکین انتخاب کردهام.
هوش مصنوعی: بسیار طبیعی است که در دل من آشفتگی و درد زیادی وجود داشته باشد، زیرا سالهاست که با مشکلات و سختیها دست و پنجه نرم کردهام.
هوش مصنوعی: آدمی که در سرزمین خود زندگی میکند و به سختی و زحمت میافزاید، میتواند از دیگران عزیزتر و با ارزشتر شود، حتی اگر در دورانی غریب باشد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم بیدار شوم در حالی که خواب آشفتهای دارم؟ وقتی که زلف او زیر سرم قرار گرفته و من را به سمت خود کشیده است.
هوش مصنوعی: من به خاطر جنون و دیوانگیام با کسی دوستی ندارم، اما همیشه از سرگرمیام میترسم و این ترس به من آرامش نمیدهد.
هوش مصنوعی: چرا باید به خاطر نور نعمت تو بدهکار باشم، ای صائب؟ من که از شدت عشق مانند شمع بر بالین خودم گرم و سوزان هستم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.