مخور ز حرف خنک بر دماغ سوختگان
حذر کن از دل پر درد و دماغ سوختگان
نمی شود ز سیه خانه لیلی ما دور
همیشه زیر سیاهی است داغ سوختگان
ز جام لاله سیراب شد مرا روشن
که می ز خویش برآرد ایاغ سوختگان
بهار تازه کند داغ تخم سوخته را
ز می شکفته نگردد دماغ سوختگان
ز لاله زار دلم تا شکفت دانستم
که مرهم دگران است داغ سوختگان
ز نور زنده دلی آب زندگی خورده است
ز باد صبح نمیرد چراغ سوختگان
چه نعمتی است ندارند بیغمان صائب
خبر ز چاشنی درد و داغ سوختگان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.