نشود دام رهم جلوه هر تر دامن
می کشد موجه من از کف کوثر دامن
با جگر سوختگان صحبت من درگیرد
نزنم همچو شرر دست به هر تردامن
نیست یک شب که به قصد دل مینایی من
آسمان سنگ کواکب نکند در دامن
دست در دامن خورشید سبکسیر نزد
بر کمر هر که نزد چون مه انور دامن
هر که خواهد که درین باغ سرافراز شود
پای چون سرو همان به که کشد در دامن
تا گلی بر سر شاخ است درین عبرتگاه
نزند بر کمر این طارم اخضر دامن
جلوه نشو و نما بی مدد غیر خوش است
می کشد سرو من از منت کوثر دامن
پنجه زور جنون وقف گریبان من است
غنچه را چون نفتد چاک (حسد در) دامن؟
خلق خوش عود بود انجمن مردان را
چون زنان پهن مکن بر سر مجمر دامن
آنقدر خامه صائب گهرافشانی کرد
که شد از گوهر او خاک توانگر دامن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.