به خاک و خون نکشد خصمیِ زمانه مرا
که تیرِ کج گذرد راست از نشانه مرا
درین ریاض من آن بلبلِ زمینگیرم
که نیست جز گرهِ بالِ خویش دانه مرا
کجاست حلقهٔ دامیّ و گوشهٔ قفسی؟
که مار شد خس و خاشاک آشیانه مرا
بلاست خوابِ پریشان دراز چون گردد
چه دلخوشی بود از عمرِ جاودانه مرا؟
چو آفتاب مرا نیست سیم و زر در کار
که هست چهرهٔ زرین خود، خزانه مرا
به غیر گَردِ یتیمی نمانده چون گوهر
امیدِ ساحل ازین بحرِ بیکرانه مرا
عجب که راه به سروقتِ من برد درمان
چنین که درد گرفته است در میانه مرا
چگونه پای به دامن کشم درین وادی
که موجِ ریگِ روان است تازیانه مرا
به خاکِ شوره کند تخمِ پاک را باطل
ستمگری که برون آورد ز خانه مرا
به ابرِ رحمتِ این بحر، چشمِ بد مرساد!
که چون صدف ز گهر کرد آب و دانه مرا
چنان فسرده ز وضعِ جهان شدم صائب
که نیست لذّت از اشعارِ عاشقانه مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان دردها و مشکلات زندگی خود میپردازد. او از خصم زمانه و تیرهای نا هموار آن میگوید که ممکن است به او آسیب بزند. در این دنیا، او مانند بلبل در قفس گرفتار شده و به دنبال آزادی و روزنهای به امید زندگی بهتر است. شاعر به احساس یتیمی و ناامیدی از عمر جاویدان اشاره میکند و به این موضوع میاندیشد که در میان درد و رنج، هیچ خوشی او را نمیسازد. او همچنین به زیباییهای ظاهری و طلاها بیاعتنا است و تنها به دنبال حقیقت و ارزشهای درونی خود میباشد. در نهایت، شاعر به شدت از وضع موجود دلگیر است و هیچ لذتی از شعر و عشق نمیبرد، به همین دلیل احساس فرسودگی و یأس میکند.
هوش مصنوعی: نمیخواهم دشمنی از زمانه به من آسیب برساند، زیرا تیر اشتباهی ممکن است به هدف درست من برساند.
هوش مصنوعی: در این باغ من مانند بلبلِ خردسال و بینوا هستم که فقط میتواند برای خود دانهای پیدا کند و هیچچیز دیگری نمیطلبد.
هوش مصنوعی: کجاست آنجا که مرا در دام انداختند و در قفسی قرار دادند؟ اکنون دیگر آنجا نیستم و به بلندی و آزادی رسیدهام، به طوری که مارها و خطرات کوچکی، دیگر نمیتوانند آشیانهام را تهدید کنند.
هوش مصنوعی: اگر خواب آشفته و دراز باشد، چه خوشحالی میتوان از عمر جاودانه داشت؟
هوش مصنوعی: چون خورشید، من به پول و财富 علاقهای ندارم، زیرا زیبایی چهرهام خود گنجینهای برای من است.
هوش مصنوعی: جز غبار یتیمی چیزی برای من نمانده، مانند امیدی که از دریا بیکران به ساحل رسیده است.
هوش مصنوعی: تعجب میکنم که چگونه به موقع به من رسیدی، در حالی که درد دل من در میانه این راه سنگین است.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم در این بیابان پا بگذارم در حالی که روی شنهای روان، ضربههای تازیانه به من میزند؟
هوش مصنوعی: در اینجا به زراعت اشاره شده و به گونهای توضیح داده شده که چگونه در شرایط سخت و زیر فشار ستم، تلاشهای درست و معصوم هم ممکن است به نتیجه نرسد. گویی که کسی با ستم و ظلم خود، مزارع و امیدهای دیگران را ویران کرده و باعث میشود که تلاشها به ثمر نرسد. این جمله میگوید که در چنین وضعیتی، حتی بهترین و پاکترین بذور نیز در خاک نامناسب و تحت فشار به ثمر نمیرسند.
هوش مصنوعی: به ابرهای رحمت این دریا، چشم بد نرسد! زیرا که مانند صدف، آب مرا با گوهر و دانه پر کرده است.
هوش مصنوعی: من به قدری از وضعیت جهان و شرایط زندگی دلسرد و ناراحت هستم که دیگر هیچ لذتی از شعرهای عاشقانه برایم باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
مران به عنف خدا را ز آستانه مرا
مکش به تیغ جدایی به هر بهانه مرا
نخست طایر گلزار قدسیان بودیم
محبت تو جدا کرد از آشیانه مرا
مقیم صومعه بودم به عالم لاهوت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.