نمی توان ز سخن ساختن خموش مرا
که چون صدف ز دهان است رزق گوش مرا
اگر چه صحبت من غم زداست همچو شراب
به روی تلخ، حریفان کنند نوش مرا
ز آفتاب بود روشناییم چون لعل
نمی توان به نفس ساختن خموش مرا
مرا ز کوی خرابات پای رفتن نیست
مگر به خانه برد محتسب به دوش مرا
نکرده بود تماشا هنوز قامت راست
که شد خرام تو سیلاب عقل و هوش مرا
چنان ز سردی عالم فسرده دل شده ام
که روی گرم نمی آورد به جوش مرا
چنان ز تنگی این بوستان در آزارم
که صبح عید بود روی گلفروش مرا
خوشم به صحبت بلبل که می برد صائب
به سیر عالم دیگر ز هر خروش مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق شاعر در مورد سکوت و دردهایی که در دل دارد میپردازد. شاعر میگوید نمیتواند در برابر این احساسات سکوت کند و به بیان کلامی نیاز دارد که درد و غم او را تسکین دهد. او صحبتش را همچون شراب میداند که بر تلخی حریفان مینشیند و آرامش میآورد.
شاعر از نور و روشنایی خود میگوید که همانند لعل است و نمیتواند بیصدا بماند. او به خرابات (محل تجمع عارفان) رفته و تنها با کمک محتسب (نگهبان شراب) میتواند به آنجا برود. احساس میکند که عقل و هوشش تحت تأثیر معشوقاش قرار گرفته و به نوعی سردی و تنهایی در دنیای اطرافش دارد.
حسرت و تنگی در بوستان (نماد زندگی) او را آزار میدهد و خواهان روزهایی شیرینتر و زیباتر است. در نهایت، حضور بلبل برای او مایه خوشحالی است و او را به یاد سیر در دنیای دیگر میاندازد. به طور کلی، این شعر پر از احساسات و تمایلات انسانی در جستجوی زیبایی و آرامش است.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از گفتن چیزی سکوت کنم، زیرا سخن گفتن برای من مانند دانهای است که درون صدف جا دارد و برای گوشم روزی میآورد.
هوش مصنوعی: اگرچه سخنان من مانند شرابی است که غمها را دور میکند، اما دوستان و همنشینان از این گفتار ناراحت میشوند و آن را نمیپذیرند.
هوش مصنوعی: ما به روشنایی خورشید روشن هستیم، مانند لعل که نمیتوان آن را با نفس خود ساخته و به آرامی نگه داشت.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم به سمت مکانهای بد یا خراب بروم، مگر اینکه محافظ یا نگهبان مرا به خانهاش ببرد.
هوش مصنوعی: هنوز کسی قامت راست تو را ندیده بود، که با آن دلربایی و زیباییات، عقل و درک مرا به هم ریختی.
هوش مصنوعی: من به قدری از سردی دنیا دلگیر و غمگین شدم که دیگر نمیتوانم احساس گرما و هیجان کنم.
هوش مصنوعی: به قدری از تنگی و محدودیت این بوستان ناراحتم که حتی صبح عید هم از دیدن چهره گلفروش خوشحال نمیشوم.
هوش مصنوعی: من از گفتگو و آواز بلبل خوشحال میشوم، چرا که صدای او مرا به جهانی دیگر و دور از درد و غم میبرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.