چو تیغم پهلوی خود جای ده جوهر تماشا کن
بکش دست نوازش بر سرم دیگر تماشا کن
به تیغ طعنه بی جوهری خونم چه می ریزی؟
چو آیینه مرا رویی بده، جوهر تماشا کن
مرا از کسوت بخت سیه عریان کن و بنگر
بیفشان ز اخگر من گرد، خاکستر تماشا کن
مباد آب در چشمت بگردد از فروغ او
بپوشان چشم را آنگاه این گوهر تماشا کن
رگ خامی ندارم، میوه شاخ بلندم من
عیار این سخن از چهره چون زر تماشا کن
ندارم در جگر آهی، اگر باور نمی داری
بنه از استخوانم عود در مجمر تماشا کن
هلاکم کرد و می سوزد به خاکم شمع کافوری
پس از عمری به من دلسوزی اختر تماشا کن
هزاران بوسه در پرواز گرد آن دهن بنگر
هجوم تشنگان را بر لب کوثر تماشا کن
بخوان در بوستان یک مصرع از اشعار من صائب
میان عندلیبان شورش محشر تماشا کن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دمی در پای خم سرمان و بحر و بر تماشا کن
بیا و آنچه جم می دید در ساغر تماشا کن
میان ابروی جانان عجب جنگی است پیوسته
کمان و تیر و تیغ و دشنه و خنجر تماشا کن
در این زندان هشیاری چه خود را مبتلا داری
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.