پای ما تا از گل تعمیر می آید برون
جوی خون از پنجه تدبیر می آید برون
نیست مهر مادری در طینت گردون، چرا
صبح را بی خود ز پستان شیر می آید برون؟
تا کند دیوانه ای را در محبت پایدار
خون ز چشم حلقه زنجیر می آید برون
می جهد از سینه پر ناوک من آه گرم
زین نیستان عاقبت این شیر می آید برون
ابر رحمت سایه اندازد اگر بر خاک ما
تا قیامت سبزه شمشیر می آید برون
هر کجا تدبیر می چیند بساط مصلحت
از کمین بازیچه تقدیر می آید برون
آنچه من از شکوه در دل بر سر هم چیده ام
کی زبان از عهده تقریر می آید برون؟
می کند آواره یک کج بحث چندین راست را
یک کمان از عهده صد تیر می آید برون
خامه جان بخش صائب چون شود صورت نگار
آب خضر از چشمه تصویر می آید برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خوبرو بسیار از کشمیر می آید برون
گل بسی زین خاک دامنگیر می آید برون
عضو عضوم بسکه می پیچد بهم در خاک و خون
از تنم پیکان او زنجیر می آید برون
برق عشقت آتش افروز نیستان تنم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.