آه کی از جان دردآلود می آید برون
کز خس و خاشاک هستی دود می آید برون
سوخت خونم در رگ و پی بس که از سودا چو شمع
گر زنی نشتر به دستم، دود می آید برون
چون خلیل آن را که حفظ حق هواداری کند
تازه و تر ز آتش نمرود می آید برون
نیست بی آه ندامت سینه تردامنان
بیشتر از هیزم تر دود می آید برون
شمع رخسار تو از بس پرده سوز افتاده است
پرتوش از روزن مسدود می آید برون
نیست تنها مشرق آه ندامت لب مرا
کز سراپایم چو مجمر دود می آید برون
پرده خواب است از رفتار مانع پای را
چون نگه زان چشم خواب آلود می آید برون؟
دامن دشت جنون را گردبادی می شود
آهم از دل بس که گردآلود می آید برون
سرمه کن شبهای هجران را کز این ابر سیاه
عاقبت آن اختر مسعود می آید برون
از هزاران بنده مقبل، یکی همچون ایاز
نیک بخت و عاقبت محمود می آید برون
مشرق آن ماه تابان است دلهای دو نیم
زین صدف آن گوهر مقصود می آید برون
صائب از ریزش پریشانی نمی بیند کریم
زر چو گل از دست اهل جود می آید برون
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از درد و رنج احوال سخن میگوید و با تصاویری از دود و آتش، احساس عمیق اندوه و التهاب روح را منتقل میکند. شاعر با استفاده از نمادهایی مانند شمع، هیزم، و چشم خوابآلود، به تجلیات آزاردهنده عشق و ندامت میپردازد. او بر اهمیت دامن زدن به احساسات و موقعیتهای دشوار تأکید کرده و به امیدی که در عاقبت دیده میشود، اشاره میکند. همچنین، با اشاره به شخصیتهای تاریخی مانند خلیل و ایاز، از تحولات و سرنوشت بشری سخن میگوید و در نهایت بر نکات امیدبخش و دلشادکننده آن در دل مشکلات تأکید دارد.
هوش مصنوعی: ای کاش کسی از دل دردناک من بیرون بیاید و ناله کند، چرا که از ناچیزی و بیارزشی زندگی، غم و درد به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: خون من در رگ و پیام به شدت میسوزد، چرا که مانند شمع در اثر وسوسهها میسوزم. اگر تیغی به دستم بزنی، دود از من بیرون خواهد آمد.
هوش مصنوعی: کسی که در حمایت از حق و عدالت صادقانه تلاش کند، مانند خلیل (ابراهیم) در برابر آتش نمرود، از سختیها و چالشها به سلامت خارج میشود و همچنان تازه و شاداب میماند.
هوش مصنوعی: بدون شک، دلهای پشیمان از حسرت، بیشتر از هیزم تر، دود و آتش از خود خارج میکنند.
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو به قدری در دلها التهابات ایجاد کرده است که نور آن از روزنههای بسته به بیرون میتابد.
هوش مصنوعی: تنها مکان بروز درد و اندوه من فقط لبهایم نیست، بلکه از تمام وجودم بهسان دودی که از یک آتش برمیخیزد، احساس ندامت و تاسف در میآید.
هوش مصنوعی: رفتار ما مانند پردهای است که مانع از حرکت و اقدام میشود، و آیا در اینجا نمیتوانیم با نگاهی هوشیار و بیدار به واقعیتها پی ببریم؟
هوش مصنوعی: باد بزرگی در دشت جنون به پا میشود و از دل من آهی بلند برمیخیزد، زیرا که اوضاع بسیار آشفته و گرد و غباری به پا کرده است.
هوش مصنوعی: در شبهای دوری و جدایی، با چشمان خود آرایش کن و به این ابرهای تیره امید داشته باش، زیرا بالاخره روزی ستاره خوشبختی از پس آنها نمایان خواهد شد.
هوش مصنوعی: از میان هزاران مزدور و خدمتگزار، تنها یکی مانند ایاز، که خوشبخت و با فرجام نیک است، از دل و جان به پیشگاه محمود میآید.
هوش مصنوعی: شرق، مکان درخشان آن ماه زیباست که دلها را از هم جدا کرده است؛ از این صدف، آن گوهر مورد نظر به بیرون میآید.
هوش مصنوعی: صائب دچار نابسامانی نمیشود، زیرا بخشش افراد نیکوکار به او شبیه گلهایی است که از دست کسانی با سخاوت و generosity بیرون میآید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.