عمر اگر باشد ز قید تن رها خواهم شدن
بی گره چون موجه آب بقا خواهم شدن
بینوا سازد مرا گر چند روزی برگریز
در بهاران صاحب برگ و نوا خواهم شدن
می کند بر مدعای من فلک ها سیر و دور
گر چنین بی مطلب و بی مدعا خواهم شدن
چون لباس غنچه دارد چرخ مینایی خطر
گر به قدر آنچه گشتم غنچه، وا خواهم شدن
هوشمند و میکش و دیوانه و عاقل شدم
تا ز نیرنگ جهان دیگر چها خواهم شدن
غافل از مرکز نگردد گردش پرگار من
ساکن آن آستانم هر کجا خواهم شدن
از بصیرت نیست مردم را نیاوردن به چشم
من که در اندک زمانی توتیا خواهم شدن
برندارد خاکساری دست از دامن مرا
بر زمین گر نقش بندم، نقش پا خواهم شدن
گر چنین فکر تو از خود می برد بیرون مرا
حلقه بیرون این ماتم سرا خواهم شدن
داشتم چون سرو از آزادگی امیدها
من چه دانستم چنین سر در هوا خواهم شدن
گشت خط آشنارو پرده بیگانگی
با تو حیرانم دگر کی آشنا خواهم شدن
منزل اول گرانباری به خاکم می کند
گر به این سامان حسرت زو جدا خواهم شدن
زود خواهم کرد صائب حلقه نام خویش را
گر به این عنوان ز پیری ها دو تا خواهم شدن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به آرزوها و تمایلات خود اشاره میکند. او از آرزوی رهایی از قید و بندهای جسمی سخن میگوید و میخواهد آزاد و سبکبار باشد. او احساس میکند که ممکن است در جریان زندگی، فراموش شود، اما در عین حال دوست دارد در بهار زندگی، رنگ و نوا پیدا کند. شاعر به تغییرات درونی خود اشاره میکند و از هوش و دیوانگیاش میگوید که نتیجه تجربیات ناشی از نیرنگهای دنیا است.
وی میخواهد هرگز از مرکز وجود خود دور نشود و در هر جا که باشد به آن آستان نزدیک بماند. همچنین به بینش خود اشاره میکند که او را برتر از دیگران کرده و به نوعی خود را در مرکز توجه قرار میدهد. او مانند سروی آزاد تصور میکند که به سرنوشت خود میاندیشد و به بیگانگی و آشنایی با دیگران فکر میکند.
شاعر در پایان از حسرتها و امیدها سخن میگوید و به وضوح نشان میدهد که قصد دارد نام خود را بر جا بگذارد و در مقابله با سالخوردگی، به زندگی و آرزوهایش ادامه دهد.
هوش مصنوعی: اگر عمری باشد، میخواهم از قید جسم رهایی یابم و مانند موج آبی که همیشه جاری است، به بقای ابدی دست پیدا کنم.
هوش مصنوعی: اگر چند روزی از من دوری کنی، در فصل بهار که شکوفا و شاداب میشود، دوباره به زندگی و نشاط خواهم رسید.
هوش مصنوعی: اگر بخواهم بدون دلیل و هدف خاصی موجودیت خود را از دست بدهم، آسمانها و دورترین افلاک نیز بر ادعای من گواهی خواهند داد.
هوش مصنوعی: چرخش آسمان و روزگار مانند لباس غنچه است. اگر خطر به اندازهای باشد که من را از حالت غنچه خارج کند، در آینده به سراغ باز شدن و شکوفا شدن خواهم رفت.
هوش مصنوعی: من باهوش شدم و از لحظاتی شاد و تلخ گذراندم، تا از فریبهای این دنیا بفهمم که در آینده چه کسی خواهم شد.
هوش مصنوعی: من به مرکز توجهام اهمیت میدهم و در هر جایی که بخواهم، میتوانم حرکت کنم.
هوش مصنوعی: مردم به خاطر بصیرت خودشان نمیتوانند درک کنند که من در آیندهای نزدیک تغییر میکنم و مانند مادهای نایاب خواهم شد.
هوش مصنوعی: اگر کسی که خاکی و بیارزش است، دست از دامن من بردارد، من هم بر زمین افتاده و اگر اثر پایم را بگذارم، تبدیل به یک نقش و نشانه خواهم شد.
هوش مصنوعی: اگر فکر تو مرا از خود بیبهره کند، من از این فضای غمآلود خارج میشوم و به دور از این مَاتَم، زندگی تازهای آغاز میکنم.
هوش مصنوعی: داشتم مانند سرو، آزاد و رها زندگی میکردم و از امیدهایم لذت میبردم؛ اما نمیدانستم که در آینده ممکن است دچار سرگشتگی و بیخبری شوم.
هوش مصنوعی: من در حیرتم که چه زمانی دوباره با تو آشنا خواهم شد، چون هر روز بیشتر از قبل احساس陌نی میکنم.
هوش مصنوعی: گام اول سنگین و پرمخاطره است و باعث میشود که به زمین بیفتم، اگر بخواهم از این مکان دور شوم و حسرت آن را داشته باشم.
هوش مصنوعی: من به زودی نام خود را ثبت خواهم کرد، چرا که اگر به همین شکل پیش بروم، به زودی دو تا از پیریها را پشت سر خواهم گذاشت.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بَرَت کی من به این الفت جدا خواهم شدن
من تن و تو جان جدا از جان کجا خواهم شدن
گر تو بوی پیرهن داری ز مشتاقان دریغ
از پی دریوزه در پیش صبا خواهم شدن
وقت آن آمد که گیرم گوشهای از همدمان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.