نیست معشوقی همین زلف چلیپا داشتن
دردسر بسیار دارد پاس دلها داشتن
حسن عالمسوز یوسف چون برانداز نقاب
نیست ممکن پاس عصمت از زلیخا داشتن
چون تو از ما شیشه جانان می کنی پهلو تهی
چیست حاصل از دل سنگ چو خارا داشتن؟
تا توان گردآوری کرد آبروی خویش را
بهر گوهر دست نتوان پیش دریا داشتن
جنگ دارد صحبت سوداییان با خلق تنگ
جبهه واکرده ای باید چو صحرا داشتن
از لب بیهوده گویان امن نتوان زیستن
سوزنی با خویش باید همچو عیسی داشتن
تا تو نتوانی به همت داد سامان کار خلق
از مروت نیست دست از کار دنیا داشتن
گرچه دارد جنگ صائب خانه داری با جنون
می توانم خانه زنجیر بر پا داشتن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.