خمار می نکند زرد ارغوان ترا
خزان نسیم بهارست گلستان ترا
ز نوشخند تو دلها شده است تنگ شکر
ندیده گرچه ز تنگی کسی دهان ترا
چه حاجت است که شمشیر بر کمر بندی؟
که پیچ و تاب بود تیغ کج میان ترا
ز خاکبوس تو من سرفراز چون گردم؟
که آفتاب نبوسیده آستان ترا
به جز اشاره که با ابروی تو گستاخ است
نکرده است کسی چاشنی کمان ترا
به حاصل دو جهان سر فرو نمی آرد
چگونه رام کنم ناز سر گران ترا؟
ز خون بیگنهان برده است گیرایی
کراست زهره که پیچد به کف عنان ترا؟
به خون زخم ز آب حیات تشنه ترم
که می کشد به بغل تیغ خونچکان ترا
به هر که می نگرم محو بی نشانی توست
به حیرتم ز که پرسد کسی نشان ترا
ز جلوه تو مرا رفته دست و دل از کار
به بر چگونه کشم قد دلستان ترا؟
به حرف سخت مرا ناامید نتوان کرد
که چرب نرمی مغزست استخوان ترا
نهال قد ترا تا چها بود در سر
که ناز سرو قدان است باغبان ترا
نظر ز صائب آتش زبان دریغ مدار
که بلبلی به ازو نیست گلستان ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر، حس عاشقانه و دلتنگی شاعر را نسبت به معشوق خود به تصویر میکشد. شاعر با اشاره به زیباییهای معشوق، مانند زردی ارغوان و اثر نوشخند او بر دلها، احساس میکند که هیچ چیز نمیتواند جای معشوق را پر کند. او بیان میکند که عشق و زیبایی معشوق او را به شدت جذب کرده و نمیتواند از افکارش رها شود. همچنین، شاعر به ستم و دشواریهای عشق اشاره میکند و میگوید که با وجود همه این مشکلات، امیدش را از دست نمیدهد. در پایان، او زیباییها و ویژگیهای معشوق را با طبیعت و گلستان مقایسه میکند و از بلبلی که برای او میخواند، میخواهد که از زیباییهای او کم نکند.
هوش مصنوعی: نوشیدنی مستی بر چهرهات نمینشیند؛ چرا که در این فصل خزان، نسیم بهاری باغ تو را زنده میکند.
هوش مصنوعی: لبخند تو باعث شده که دلها از شوق تنگی بگیرند، هرچند که شیرینی وجود تو را هنوز نچشیدهاند، اما به خاطر تنگی نفس کسی، نمیتواند دهان تو را ببیند.
هوش مصنوعی: نیازی به داشتن شمشیر بر کمر نیست، زیرا تیغ کج و منحنی بهخوبی توانایی خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از خاک پایت سر بلند کنم، در حالی که آفتاب هم قدمهای تو را نبوسیده است؟
هوش مصنوعی: هیچکس به جز ابروی تو که با ناز و نازكی اشاره میکند، جرات نکرده است که چاشنی کمانت را بیدار کند و بر قلبم اثر بگذارد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم دلبر نازکلم را که به دستاوردهای دو جهان نمیتواند سر فرود آورد، رام و آرام کنم؟
هوش مصنوعی: کیست که با شجاعت و قهرمانی از خون هیچگناهی استفاده نکرده و زهرهاش اجازه میدهد که در دستش کنجکاوانه حرکت کند؟
هوش مصنوعی: من از آب زندگی بیشتر تشنهی خون زخمهایم هستم، زیرا تیغی که به سمت توست همچنان در آغوشم میکشد.
هوش مصنوعی: هر کسی را که میبینم، به یاد تو هستم و از نبود نشانهای از تو محو میشوم. به شدت در حیرتم که اگر کسی بخواهد نشانهای از تو بپرسد، باید چه بگویم.
هوش مصنوعی: از زیبایی تو، کار و زندگیام بیخبر شده است. حالا چگونه میتوانم تو را که محبوب دلها هستی، در آغوش بگیرم؟
هوش مصنوعی: سخنان تلخ و ناامیدکننده نمیتواند مرا از مسیرم دور کند، زیرا قدرت نرمش و هوش را بر سختی و استحکام ترجیح میدهم.
هوش مصنوعی: قدت را همچون نهالی در باغ میبینم که باغبان به زیباییات میبالد. تو تا چه اندازه شگفتانگیزی که دیگران نیز به زیبایی تو غبطه میزنند.
هوش مصنوعی: نگاه کن که زبان صائب مثل آتش است، و هیچ چیز نمیتواند به زیبایی آن گلستان تو باشد. پس از گفتن حقیقت و زیبایی زبان خود دریغ نکن.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جهان به کام شود عشق کامران ترا
فلک غلام شود حسن جاودان ترا
مدار فخر بود بهر او که مهر فلک
ستاید این دل با مهر تو امان ترا
سپهر پیر کند همچو سرو سرسبزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.