غزل شمارهٔ ۵۸۳۵
طومار عمر طی شد و غافل نشسته ایم
در راه آرمیده چو منزل نشسته ایم
بالین ز تیغ کرده و آسوده خفته ایم
بر موج تکیه کرده و غافل نشسته ایم
موج وحباب تاج و کمر از محیط یافت
ما همچنان به دامن ساحل نشسته ایم
مشکل روان شود به دوصد نیش خون ما
از بس میان مردم کاهل نشسته ایم
حیرت نگر که بر دم شمشیر آبدار
در انتظار جلوه قاتل نشسته ایم
از دیر و کعبه دیده امیدوار خویش
پوشیده، روز و شب به در دل نشسته ایم
غفلت به ما چه ظلم ازین بیشتر کند؟
در دور چشم مست تو عاقل نشسته ایم
نومید از کشاکش بحر کرم نه ایم
صائب اگر چه تا مژه در گل نشسته ایم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...