از زلف او چگونه دل ناتوان کشم؟
در دست دیگری است عنانم چسان کشم؟
مرکز شود ز تنگی دل در نظر مرا
خود را اگر به دایره لامکان کشم
دامان برگ گل نه به اندازه من است
خاری به آشیان مگر از گلستان کشم
از رشته سخن، به سخن واشود گره
حرف از زبان او به کدامین زبان کشم؟
از بیم چشم، چون گل رعنا درین چمن
بر روی نوبهار نقاب خزان کشم
چون موج در میان ز کنارم کشد محیط
هر چند خویش را به کنار از میان کشم
چون تیر کج مرا ز هدف دست کوته است
خمیازه ای ز دور مگر چون کمان کشم
گل را به بر چگونه کشم کز حجاب عشق
شرم آیدم که بوی گل از گلستان کشم
صائب ز گل چو قسمت من نیست غیر خار
بیهوده ناز خشک چه از گلستان کشم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تاجان به تن بود غم جانان بهجان کشم
سر برنهم به خطش و خط بر جهان کشم
ور عذر خواهد آن بت ور ناز گر شود
عذرش به دل پذیرم و نازش به جان کشم
چون زاسمان مرا بهزمین آمدست ماه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.