ز میوه گرچه درین بوستان سبکباریم
همان چو سرو به آزادگی گرفتاریم
زمین مرده شد از نوبهار زنده و ما
به خواب بیخبری همچو نقش دیواریم
هزار پرده دل ما ز شب سیاهترست
به چشم ظاهر اگر چون ستاره بیداریم
مکن چو ذره ز وجد و سماع ما را منع
که ما به بال و پر آفتاب سیاریم
به چشم اگرچه به نقش و نگار مشغولیم
دلی ز خانه آیینه پاکتر داریم
جهان ز قیمت ما مفلس است و بی بصران
گمان برند که ما مفلس خریداریم
اگرچه طوطی ما سبز کرده سخن است
گران به خاطر آیینه همچو زنگاریم
چو ابر بر رخ ما تیغ می کشند از برق
به جرم این که درین بوستان گهرباریم
ز آب گوهر ما تر شود گلوی جهان
لبی اگرچه ز شمشیر خشک تر داریم
همان ز سنگدلی در شکست ما کوشند
چو آب آینه هر چند صاف و همواریم
اگرچه شهپر پرواز ماست لاله و گل
همان چو قطره شبنم به بوستان باریم
به قاف عزلت ازان رفته ایم چون عنقا
که ما شکار پریزاد در نظر داریم
چه نعمتی است که زاغ و زغن نمی دانند
که ما به کنج قفس در میان گلزاریم
کمند همت ما چین به خود نمی گیرد
به هر شکار محال است سر فرود آریم
توقع کرم از سفله داشتن کفرست
سپهر هر چه به ما می کند سزاواریم
ازان ترانه ما هوش می برد صائب
که پیرو سخن مولوی و عطاریم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بررسی وضعیت خود و احساسات درونیاش میپردازد. او از آزادگی و سبکی زندگی در بوستانی که به میوه میماند، صحبت میکند، اما در عین حال از گرفتار بودن در قید و بندهای زندگی و جهل دیگران نیز نالان است. او به این نکته اشاره میکند که اگرچه به ظاهر بیدار و آگاهند، اما در عمق دلشان هزاران پرده از غم و درد نهفته است.
شاعر از تمایز خود نسبت به دیگران میگوید و بیان میکند که جهان نمیداند که آنها از چه ارزش و قیمتی برخوردارند. او همچنین به زیبایی و لطافت احساسات خود اشاره میکند و با وجود مشکلات و دردها، به یادگیری و هنر عشق میپردازد.
در نهایت، شاعر تاکید میکند که عشق و هنر حقیقی از نظر او در دنیای مادی قابل فهم نیست و او به دنبال حقیقتی فراتر از دنیای مادی است. اگرچه آنها در قفس هستند اما در ذهن و دل خود، به دنبال زیبایی و معنویت زندگی میکنند.
هوش مصنوعی: اگرچه در این باغ میوهها را به راحتی میچشیم، اما همچون سروی هستیم که در آزادگی و استقلال گرفتاریم.
هوش مصنوعی: زمین در بهار دوباره جان میگیرد و زنده میشود، اما ما در غفلت و بیخبری مانند نقشی روی دیوار هستیم که تغییر نمیکنیم.
هوش مصنوعی: دل ما از هزاران پرده پوشیده شده و این پردهها تاریکتر از شب هستند، اما اگر با دقت نگاه کنیم، مثل ستارهها بیدار و درخشانیم.
هوش مصنوعی: چرا ما را از حالت شگفتی و نشاط بازمیداری؟ ما مانند ذراتی هستیم که با نور خورشید در پروازیم و آزادی داریم.
هوش مصنوعی: اگرچه ما به زیباییها و ظواهر توجه داریم، اما درونمان از دل و احساس، پاکتر و خالصتر از یک آیینه است.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر ارزش ما ناتوان و فقیر است و افرادی که نادان هستند، فکر میکنند ما خودمان بیپول و عاجز هستیم.
هوش مصنوعی: اگرچه طوطی ما حرفهای سنگینی را به زبان میآورد، اما به خاطر انعکاسی که در آینه داریم، آنها مانند زنگاری بیارزش به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: مانند ابری که بر صورت ما سایه میاندازد، از درخشش نور (برق) به خاطر این که در این باغ پرمروارید (با ارزش) هستیم، آسیب میزنند.
هوش مصنوعی: آب گوهری که از ما جاری میشود، میتواند گلوی دنیا را زنده کند، هر چند که ما از شمشیر خشکی که در دست داریم، سیرابتر هستیم.
هوش مصنوعی: بعضی از افراد با سنگدلی و سختگیری تلاش میکنند ما را در هم بشکنند، اما ما مانند آب که در آینه به نحوی صاف و هموار است، همچنان تلاش میکنیم تا سالم و ثابت بمانیم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه زیبایی و جذابیت ما به لاله و گل شباهت دارد، اما ما همچون قطرههای شبنم در باغ و بستان حضور داریم.
هوش مصنوعی: ما مانند پرندهای افسانهای از آسایش و تنهایی دور شدهایم، چرا که هدفمان جستجوی زیباییها و جذابیتهای روحانی است.
هوش مصنوعی: این یک نعمت بزرگ است که پرندههای سیاه مانند زاغ و زغن نمیدانند ما در کجا هستیم؛ ما در گوشهای از قفس، در میان زیباییهای گل و گیاه زندگی میکنیم.
هوش مصنوعی: عزم و ارادهی ما مانند کمندی است که به راحتی به سوی هدف خود کشیده نمیشود و در هر شکار ناممکنی، سر خود را پایین نمیآوریم.
هوش مصنوعی: انتظار داشتن از افراد ناتوان و بیعمل، نادرست است، چرا که هر چیزی که بر ما میگذرد، ناشی از اعمال و کارهای خودمان است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که ترانهای که ما میخوانیم، هوش را از ما میگیرد و نشاندهنده پیروی ما از نظریات و تفکرات مولوی و عطار است. یعنی ما تحت تأثیر کلام و اندیشههای این شاعران بزرگ قرار داریم و آنها بر ما تأثیر عمیق گذاشتهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به راه دین نبی رفت ازان نمییاریم
که راه با خطر و ما ضعیف و بییاریم
چون روز دزد ره ما گرفت اگر به سفر
بجز به شب نرویم، ای پسر، سزاواریم
ازین به ستان ستاره به روز پنهانیم
[...]
سخن پدیدکند کز من و تومردم کیست
که بی سخن تو ومن هردونقش دیواریم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.