غزل شمارهٔ ۵۷۲۸
منم که فیض شراب از کتاب می گیرم
به همت از گل کاغذ گلاب می گیرم
هوای عالم آب است سازگار مرا
دل از پیاله و جان از شراب می گیرم
در آتش است صراحی ز صبح خیزی من
همیشه چشم قدح را به خواب می گیرم
ز چشم مست بتان چشم مردمی دارم
چه ظالمم که خراج از خراب می گیرم
نشاط رفته ز عمر گذشته می خواهم
حساب موج از بحر سراب می گیرم
به زور بازوی همت چو لعل در دل سنگ
فروغ تربیت از آفتاب می گیرم
اگر به گوش صدف صائب این غزل خوانم
هزار دامن در خوشاب می گیرم
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...