ز ضعف اگر نفس بال بسته ای دارم
ز رنگ چهره زبان شکسته ای دارم
امیدوار نباشم چرا به آزادی
دل رمیده و دام گسسته ای دارم
اگر چه ظاهر من خشک تر ز آبله است
به زیر پوست بهار خجسته ای دارم
ز من گشاده شود کار می پرستان را
اگر چه همچو (سبو) دست بسته ای دارم
ز فکر لاله عذاران برون نمی آیم
همیشه زین گل بی خار دسته ای دارم
بجان رسیده ام از دست بیقراری دل
سپند آتش رخسار جسته ای دارم
زخنده ام جگر روزگار پر خون است
چو پسته گرچه دل زنگ بسته ای دارم
ز تندباد حوادث به جان نمی لرزم
که در بساط چراغ نشسته ای دارم
نیم ز صورت حال جهانیان غافل
اگر چه آینه زنگ بسته ای دارم
چو شمع دیدن من چشم می کند روشن
ز گریه دل شب روی شسته ای دارم
به تیغ حادثه از جای در نمی آیم
ز درد و داغ دل پینه بسته ای دارم
چو گل ز خنده نیاید لبم بهم صائب
اگر چه ساغر در خون نشسته ای دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات درونی و تضادهای عمیق انسانی میپردازد. شاعر با بیان ضعفها و دردهای درونی خود، از روحیهای امیدی و قوی سخن میگوید. او با وجود مشکلات و ناملایمات، دلش را به آزادی و از نو شروع کردن میدهد. شاعر به زیباییهای پنهان زندگی اشاره کرده و نشان میدهد که با وجود ظاهر سرد و بیاحساس، درونش پر از احساسات و شور و شوق زندگی است. او همچنین از ناتوانیها و غمهایش سخن میگوید، اما در عین حال نمیگذارد که تندباد حوادث او را از پای درآورد. در نهایت، شاعر به تلخی و شیرینی زندگی اشاره میکند و میگوید که با وجود دردهای زیاد، همچنان به زندگی ادامه میدهد و به زیباییها میاندیشد.
هوش مصنوعی: از ضعف و ناتوانی اگر نتوانم خود را نشان دهم، از روی رنگ پریدهام و حالتی که به زبانم افتاده، میتوان فهمید که چه حالی دارم.
هوش مصنوعی: امید ندارم، چون به آزادی که دلش پریشان و در بند نبوده، تعلق دارم.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در ظاهر ممکن است خیلی خشک و بی روح به نظر بیایم، اما در درون من زندگی و نشاطی شاداب وجود دارد.
هوش مصنوعی: من میتوانم به میپرستان کمک کنم و کارشان را راه بیندازم، اگرچه خودم مثل سبویی که بسته شده، محدود هستم.
هوش مصنوعی: من همیشه در فکر لالههای عذاری هستم و نمیتوانم از این فکر خارج شوم. همیشه از این گل بدون خار، دستهای دارم.
هوش مصنوعی: من به شدت تحت تأثیر ناراحتی و بیتابی هستم. چهرهات مثل آتش میسوزد و من به خاطر این احساسات عمیق، از پا درآمدهام.
هوش مصنوعی: از خندهام، دل روزگار پر از درد و غم است، مانند پسته که با وجود داشتن دل زنگزده، همچنان سخت و بسته باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: من از طوفانهای زندگی نمیترسم، زیرا در درون خود روشنی و امیدی دارم که مرا در این مسیر حمایت میکند.
هوش مصنوعی: من از وضعیت و حال مردم دنیا بیخبر هستم، هرچند که آینهای دارم که روی آن خاک نشسته است.
هوش مصنوعی: چشمم مانند شمعی روشن میشود وقتی تو را میبینم، چرا که از گریه دل شب، چهرهام را شستهام و آمادهام.
هوش مصنوعی: به خاطر بیداری و مشکلات زندگی، هرگز از جایم تکان نمیخورم و در دل خود داغ و دردی دارم که سالهاست بر آن نشستهام.
هوش مصنوعی: به مانند گل، لبخند بر لبانم نمیآید. صائب، اگرچه در جام من خونی جاری است، اما همچنان ساغر را در دست دارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.