ز بیغمی نه ز مطرب ترانه می طلبم
برای گریه چو طفلان بهانه می طلبم
شده است سنگ نشان دل ز بی پر و بالی
ز آه سوختگان تازیانه می طلبم
سیاه کاسه فتاده است چشمه حیوان
ز عشق زندگی جاودانه می طلبم
نظر به عالم غیب است گوشه گیران را
ز خال کنج لب یار دانه می طلبم
ربوده است ز من شوق خاکبوس قرار
اگر چو موج ز دریا کرانه می طلبم
ز ریگ روغن بادام چشم می دارم
مروت از دل اهل زمانه می طلبم
دهان تیشه فرهاد شد به خون شیرین
هنوز مزد ازین کارخانه می طلبم
گهر به گرد یتیمی نمی رسد اینجا
من از محیط محبت کرانه می طلبم
کجاست پله آزادی و گرفتاری
حضور کنج قفس ز آشیانه می طلبم
نمی رسد به هدف تیر کج به هیچ نشان
همان ز ساده دلی من نشانه می طلبم
نصیب خانه خرابان نمی شود صائب
گشایشی که من از کنج خانه می طلبم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بیغم بودن و آرامش روحی سخن میگوید و به دنبال نشانهای برای ترانه و گریهای مشابه کودکان است. او از درد و رنجی که در دل دارد، شکایت میکند و با اشاره به سنگینی دلش، از نالههای عاشقانهی سوختگان یاد میکند. همچنین، او از عشق و جاودانگی زندگی درخواست دارد و به یاری و محبت دیگران نیازمند است. شاعر با استفاده از تصاویر طبیعی و عاطفی، به سردرگمی و تنهایی خود اشاره میکند و در نهایت به جستجوی امید و آزادی از قید و بند میپردازد. این شعر از عواطف عمیق و درخواستهای انسانی شاعر نشان دارد.
هوش مصنوعی: از روی بیحوصلگی، نه به دلیل شوق به موسیقی، درخواست میکنم که برای گریه کردن، بهانهای بیاورم؛ همانطور که بچهها برای گریه کردن بهانه میتراشند.
هوش مصنوعی: دل من به خاطر بیخود بودن و بیپناهی به سنگی تبدیل شده و از شدت درد و سوزش، خواهان تنبیه و تازیانهام.
هوش مصنوعی: چشمهٔ حیات و جاذبهٔ زندگی به خاطر عشق به جاودانگی در کنارهٔ زندگی به حالت سکون و تیرگی درآمده است.
هوش مصنوعی: گوشهنشینان به دنیای نامرئی و رازآلود توجه دارند، من از زیبایی لب محبوبم دانههایی برای دلتنگیام میخواهم.
هوش مصنوعی: شوق و اشتیاقی که به خاکساری و احترام دارم، آرامش را از من گرفته و اگر موجی از دریا درخواست کند تا به ساحل بروم، این خواسته را دنبال میکنم.
هوش مصنوعی: از دانههای روغن بادام برای چشمانم استفاده میکنم و از دل مردم زمانه خواستهها و منش نیکو را درخواست میکنم.
هوش مصنوعی: فرهاد که به خاطر عشق به شیرین جانش را به خطر انداخت و با چشیدن درد و رنج، به خاطر عشقش تیشه به کوه زد، اکنون همچنان در جستجوی پاداش و نتیجهای از این تلاشها و فداکاریهاست. او هنوز پس از همه سختیها و فداکاریهایی که انجام داده، توقع دارد که به طور عادلانه از زحماتش بهرهبرداری شود.
هوش مصنوعی: به خاطر این که در اینجا در شرایط نامساعد و یتیمی قرار دارم، نمیتوانم به ارزشهای گرانبهایی مانند محبت و دوستی دست یابم. به همین خاطر، از جهانی که محبت و دوستی را به من میدهد، خواهان و آرزومندم.
هوش مصنوعی: از کجا میتوانم پلهای برای رسیدن به آزادی پیدا کنم؟ در حالی که در گوشه قفس گرفتار شدهام و به شدت به آشیانهام نیاز دارم.
هوش مصنوعی: تیر کج هرگز به هدف نمیرسد و من به خاطر سادگیام همچنان به دنبال نشانههایی هستم.
هوش مصنوعی: رفتن به جایی بهتر و به دست آوردن فرصتهای تازه، تنها در دست کسانی است که منزلت و ثروت دارند. من اما، از گوشهای که در آن گیر کردم، خواهان دگرگونی و پیشرفتم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.