گنجور

 
صائب تبریزی

از سری کوی تو آهنگ جدایی دارم

بوسه ای توشه راه از تو گدایی دارم

در و دیوار به نومیدی من می گرید

کز سر زلف تو انداز رهایی دارم

نیست غیر از نفس سوخته و دست تهی

آنچه حاصل من ازین عقده گشایی دارم

چشم بد دور ز رخسار تو ای باد صبا

که ز احسان تو صد جان فدایی دارم

به لباس زر خورشید مبدل نکنم

سر و پایی که من از بی سر و پایی دارم

به سفر می روم از شهر صفاهان صائب

همتی از دل احباب گدایی دارم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode