نمی آید برون از پرده آوازی که من دارم
کند مضراب را خون در جگر سازی که من دارم
ز مهر خامشی بیهوده گویان را دهن بستم
سخن نتواند از خود ساخت غمازی که من دارم
نیاید هر زه نالی چون سپند از من درین محفل
همین در سوختن می خیزد آوازی که من دارم
چو گل آخر گریبان مرا صد چاک می سازد
به رنگ غنچه در دل خرده رازی که من دارم
نمی آید ز من چون چشم بر گرد جهان گشتن
همین در خانه خویش است پروازی که من دارم
ز حیرت صیقلی گردیده چون آیینه چشم من
ندارد خواب ره در دیده بازی که من دارم
فلک را منزل نقل مکان خویش می داند
گره در سینه این آه سبکتازی که من دارم
ندارد بر زلیخا ماه مصر از پاکدامانی
ز فیض بی نیازی بر جهان نازی که من دارم
به چشم بسته در خون می کشد صیدی که می خواهد
ز بس گیرنده افتاده است شهبازی که من دارم
چو مژگان می زند در هر نگه بر هم دو عالم را
ز خوبان در نظر چشم فسو نسازی که من دارم
نباشد جز صریر خامه سحرآفرین خود
درین وحشت سرا صائب هم آوازی که من دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساسات عمیق و درونی شاعر است که از طریق موسیقی و هنر بیان میشود. او از فراق و دردهایش میگوید که همچون آواز و نوا در درونش زنده است و هیچکس نمیتواند آن را بیرون بیاورد. شاعر به حواشی زندگی و بیفایده بودن صحبتهای بیمحتوا اشاره میکند و خاطرنشان میسازد که عواطف و اشعارش نمیتوانند به سادگی بیان شوند. در ادامه، او به زیبایی و پیچیدگی احساساتش اشاره میکند و آن را به نظاره رنگها و تصاویری تشبیه میکند که از دلی پرراز و شوریده برمیخیزند. این شعر همچنین به کشف وجود خویشتن و تجربههای عمیق انسانی در کنجکاوی و حیرت اشاره دارد. انتخاب واژهها و تصویرسازی در این شعر نشاندهنده غم و شادی توامان شاعر است و او به نوعی خود را در یک سفر روحانی تصور میکند.
هوش مصنوعی: آوایی که من دارم، نمیتواند به بیرون بیاید و نشان دهد که چقدر دلتنگی و رنج درون من وجود دارد. احساسات عمیق و دردهایی که در جانم دارم، به گونهایست که هیچکس نمیتواند آن را درک کند.
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و سکوتی که دارم، دهان کسانی که بدون دلیل صحبت میکنند را بستهام؛ زیرا سخن نمیتواند از خود، غم و اندوهی که من دارم را ابراز کند.
هوش مصنوعی: در این محفل، هر صدای غمگین و ناامید کنندهای مانند صدای سوختن آتش از من نمی آید. فقط نغمهای که من دارم، صدایی است که در این سوختن به وجود میآید.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق به اوج میرسد، مانند گلی که آخرین شکوفهاش را نشان میدهد، دل مرا به شدت میشکافد و به زبان میآورد. درون من رازی کوچک وجود دارد که نهفته است و تنها از رنگهای غنچهها آشکار میشود.
هوش مصنوعی: وقتی که به جستجوی دنیا میپردازم، متوجه میشوم که پروازی که در دل دارم، در واقع در درون خودم و در خانهام وجود دارد و نیازی به دور شدن از آن نیست.
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر حیرت مثل آینه صاف و بیخواب شده است، در حالی که من همیشه در حال تماشا و خیال بافی هستم.
هوش مصنوعی: ملک و آسمان، جایی را برای سکونت و حرکت خود در نظر گرفتهاند، اما دلی که به این درد و اندوه دچار است، بار سنگینی را بر دوش میکشد.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به این موضوع اشاره میکند که زلیخا، که نماد زیبایی و پاکدامنی است، در زیبایی و کمال خود نمیتواند به کسی چون او نزدیک شود. او بر این باور است که او از قدرت و فیضی برخوردار است که دیگران از آن بیبهرهاند و به این ترتیب، به نوعی به برتری خود نسبت به دیگران اشاره میکند.
هوش مصنوعی: شکارچی که در دنیای خود احساسی دارد، به راحتی و بدون توجه به خطرات، شکار میکند. این شکارچی آنچنان در کار خود غرق شده که نمیتواند از مشکلات اطرافش آگاه باشد. در واقع، او به قدری به تواناییهای خود اطمینان دارد که حتی بدون دیدن، به موفقیت میرسد.
هوش مصنوعی: به هنگامی که چشمان زیبا و مژهها به هم میرسند، جهان و دو عالم را در نظر میگیرند. اما تو به خاطر زیباییام، آنها را فراموش نکن.
هوش مصنوعی: در این مکان خلوت و ترسناک، تنها صدای نوشتن من است که مانند آهنگی دلنشین میوزد و همنوعی چون من ندارم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نمی آید به راه شوخ طنازی که من دارم
به هم چون چشم عینک، دیدهٔ بازی که من دارم
چنین گر چشم لیلی پرده بردارد ز داغ دل
به صحرا می فتدگنجینهٔ رازی که من دارم
توانی پرده ای سنجید اگر راهی به دل داری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.