نیم نومید از عقبی گر از دنیا گره خوردم
در آنجا باز خواهم شد اگر اینجا گره خوردم
نشد کوته ز دامان اجابت دست امیدم
چو تار اشک چندانی که سر تا پا گره خوردم
ز فیض راستی از جیب منزل سر برآوردم
چو راه از نقش پا هر چند چندین جا گره خوردم
نشد چشم پریشان گرد من سیر از هوا جویی
مکرر گرچه زین دریا حباب آسا گره خوردم
مشو در منزل مقصود از سر گشتگی ایمن
که چون گرداب من در عین این دریا گره خوردم
نصیب شانه زان سنبلشان چندین گشایش شد
زدام زلف جای دانه من تنها گره خوردم
شدم مشهور عالم گرچه از عزلت گزینی ها
به بال و پر ز کوه قاف چون عنقا گره خوردم
ز من حرف طلب نتوان شنیدن با تهیدستی
که از تبخال غیرت بر لب گویا گره خوردم
بحمدالله سر از فرمان ذکر حق نپیچیدم
چو تار سبحه از دوران اگر صد جا گره خوردم
ز سیر و دور گردون موبمو آگه شدم صائب
درین پرگار تا چون نقطه سودا گره خوردم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساس ناامیدی و گرهخوردگی را در زندگی بیان میکند. او به تأثیرات مختلف و چالشهای زندگی اشاره کرده و از این میگوید که با وجود مشکلات و گرههایی که در مسیرش ایجاد شدهاند، همچنان به دنبال حقیقت و آرامش است. شاعر میداند که در این دنیا نمیتواند بهطور کامل از ناامیدی و دردها رهایی یابد، اما تلاش میکند تا در مواجهه با این دشواریها، ایمان و ارتباطش با حق را حفظ کند. او از جستجوی معنای عمیقتر در زندگی میگوید و اینکه چگونه باید با پیچیدگیهای زندگی روبرو شود، حتی اگر در سفرش دچار سردرگمی شود.
هوش مصنوعی: اگر از دنیا ناامید شوم، با این حال میدانم که اگر در اینجا به بنبست برسم، در آن دنیا دوباره فرصت شروع جدیدی خواهم داشت.
هوش مصنوعی: امید من از دستیابی به خواستههایم دست کم نشده، زیرا مانند تار اشک، به شدت در مشکلات و گرفتاریها غوطهور و گرهخوردهام.
هوش مصنوعی: از لطف حقیقت و صداقت، از جای خود بیرون آمدم. هر بار که در مسیر زندگی با مشکلات و پیچیدگیها مواجه شدم، مانند ردپاهایی که بر روی زمین ماندهاند، نتوانستم تأثیر آنها را نادیده بگیرم.
هوش مصنوعی: چشمان نگران من نتوانستند از آرزوهای مکرر سیراب شوند، هرچند که مانند حبابی در این دریا به هم گره خوردم.
هوش مصنوعی: به این معناست که در مسیر رسیدن به هدف و مقصد خود نباید احساس امنیت کنی، چرا که ممکن است در اعماق مشکلات و چالشها گرفتار شوی و همچون گردابی در دریا به تنگنا بیفتی.
هوش مصنوعی: برخی از انسانها با زیباییهای خود، فرصتهایی را برای دیگران فراهم میکنند. در این بین، من به خاطر دلبستگی به ویژگیهای خاص آنها، تنها درگیر و گرفتار شدهام.
هوش مصنوعی: با اینکه به دوری و انزوا روی آوردهام و در خلوت زندگی میکنم، اما به شهرت و معروفیت در جهان دست یافتهام. مانند پرندۀ افسانهای عنقا که از کوه قاف پرواز میکند و به اوج میرسد، من نیز به تعالی و بلندای نامم گره خوردهام.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم حرف درخواست کنم، زیرا در حالتی هستم که به خاطر غیرتم، از بیماری و ضعف دلم رنج میبرم.
هوش مصنوعی: خوشحالم که در مسیر انجام دستورات الهی انحرافی نداشتهام، مانند دانههای تسبیح که اگرچه در زندگی ممکن است به جاهای مختلفی گره بخورند، اما همیشه به هم متصل و در یک راستا باقی میمانند.
هوش مصنوعی: از گردش و تغییرات زندگی آگاه شدم، صائب. در این دایره، مثل یک نقطه ناچیز در عالم، به هم افتادم و گره خوردم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.