گر به گلزار بری آن رخ افروخته را
گل به بلبل نگذارد جگرسوخته را
هر که پوشد ز جهان چشم، نماند بی رزق
طعمه از دست بود باز نظر دوخته را
نکند چرخ تعدی به جگرسوختگان
سرمه در کار نباشد نفس سوخته را
منت زلف مکش دل چو گرفتار تو شد
رشته حاجت نبود طایر آموخته را
نیست حاجت شب پروانه ما را به چراغ
شمع از خود بود این بال و پر افروخته را
دلت ای غنچه محال است سبکبار شود
تا نریزی ز بغل این زر اندوخته را
ایمن از زخم زبان شد ز خموشی صائب
نیست اندیشه ز سوزن دهن دوخته را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به مضامین عشق، وابستگی و درد دل اشاره دارد. شاعر با استفاده از تصاویری چون گل و بلبل، عشق و وابستگی شدید انسانها را به یکدیگر بیان میکند. او میگوید که دوستداری و محبت باعث میشود انسانها هیچگاه از هم جدا نشوند و درد و رنج جدایی را تجربه کنند. همچنین، شاعر به این نکته اشاره میکند که در دنیای پر از سختی و تلاش، هیچ کس بدون نیاز نمیتواند از منابع زندگی خود بهرهمند شود و هر کس که بخواهد زندگی راحتی داشته باشد، باید مراقب وابستگیها و احساساتش باشد. در نهایت، شعر به بیان آرامش و ایمنی در سکوت پرداخته و یادآور میشود که برخی نگرانیها و دردها تنها با سکوت و عدم بیان آنها کاهش مییابند.
هوش مصنوعی: اگر به باغ گل بروی، آن چهره درخشان تو اجازه نخواهد داد که بلبل دل شکستهاش را فراموش کند.
هوش مصنوعی: هر کس که از دنیا چشم بپوشد و به چیزهای مادی اهمیت ندهد، هرگز بدون نعمت و روزی نخواهد ماند. او همچنان به هدف و مقصود خود نگاه میکند و به نتیجهی تلاشهایش خواهد رسید.
هوش مصنوعی: شاید گردش روزگار به کسانی که درد دل دارند و جگر سوختهاند، ظلم کند، ولی برای کسی که به عمق این سوختگی پی برده است، فرصتی برای تنفس و آرامش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر زلف تو منت نکش، زیرا دل وقتی که به دام تو افتاد، دیگر نیازی به درخواست ندارد؛ مانند پرندهای که یاد گرفته پرواز کند و نیازی به راهنمایی ندارد.
هوش مصنوعی: شب پروانهای ما دیگر نیازی به شمع و روشنایی ندارد، زیرا این بال و پر درخشان خود را از درون خود داریم.
هوش مصنوعی: قلبت، ای گل حسرت، هرگز نمیتواند بیبار باشد، چرا که تا زمانی که گنجینهات را از دست ندهی، نمیتوانی از بار مسئولیتها رهایی یابی.
هوش مصنوعی: آدمی که در سکوت خود از زخم زبانها در امان است، نباید به یاد زخمهای کوچک و جراحات بیاهمیت بیفتد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غم مردن نبود جان غم اندوخته را
نیست از برق خطر مزرعهٔ سوخته را
غم بود چاره حریف به غم آموخته را
بستم از داغ تو بر زخم جگر سوخته را
پردهٔ شرم تو شد حیرت نظارهٔ ما
کرده ای جامهٔ آن تن نظر دوخته را
گر خجالت کش رخسار تو نبود گل باغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.