زبیتابی عنان خواهش دل را چسان پیچم
که من چون تاب می خواهم بر آن موی میان پیچم
چنان گستاخ گشتم چون نسیم از پاکدامانی
که دست شاخ گل را در حضور باغبان پیچم
اگر چون قطره شبنم کند از گل مرا بستر
چو مو بر روی آتش دور از آن نازک میان پیچم
حدیث روی او در پرده خورشید و مه گویم
زبیم چشم بد گل را در اوراق خزان پیچم
بهشت نسیه دارد مشتری بسیار چون زاهد
به نقد امروز در دامان آن سرو روان پیچم
به جرم خنده ای کز من نصیب دیگران گردد
درین بستانسرا تا کی به خود چون زعفران پیچم
ندارم چون همای سخت جان اندیشه روزی
که گردد نرمتر از مغز اگر براستخوان پیچم
اگر از قهرمان عشق یابم سایه دستی
بساط هر دو عالم را بهم در یک زمان پیچم
نسوزد زین گلستان غنچه ای را دل به من صائب
تمام عمر اگر بر خویش چون آب روان پیچم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این اشعار، شاعر به احساسات و خواستههای درونی خود پرداخته و با تصاویر زیبا و استعاری، عشق و زیبایی را توصیف میکند. او از علاقهاش به معشوق و چالشهای عاشقانه صحبت میکند و در عین حال، به نازکی و ظرافت این احساسات اشاره میکند. شاعر در مقابل ناممکن بودن برخی خواستهها، همچنان دست به خیالپردازی و آرزوی وصال میزند. همچنین او تضاد میان زندگی و آرزوهایش را مطرح کرده و با احساسی از نازکدلی و زیبایی، خواستار درک و همدلی میشود. در نهایت، او به لذتهای لحظهای زندگی و عاشقی اشاره کرده و بیان میکند که هیچ درد و رنجی نمیتواند از عشق او بکاهد.
هوش مصنوعی: من چگونه میتوانم کنترل خواستههای قلبم را به دست بگیرم، در حالی که من مانند یک تاب، میخواهم به آن موی چرخان پیچ بخورم؟
هوش مصنوعی: من به قدری بیپروا شدم که مانند نسیمی هستم، از آن شرافت و پاکدامنی که میتوانم دست گل را در حضور باغبان به دور بپیچم.
هوش مصنوعی: اگر من مانند قطرهای شبنم از گلی راحت بخوابم، به مانند مویی بر روی آتش، دور از آن دلفریبی که در وسط است، میپیچم.
هوش مصنوعی: در مورد زیبایی و چهرهاش به گونهای میگویم که به هیچ کس آسیب نرسد؛ همانطور که گل را از چشم بد دور نگه میدارم و در فصل پاییز پنهان میکنم.
هوش مصنوعی: بهشت مثل چیزی است که وعدهاش داده شده و طرفداران زیادی دارد، اما من ترجیح میدهم به لذتهای واقعی و حال حاضر بپردازم و به جای وعدههای آینده، از زیباییهای امروز بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: به خاطر خندهای که من موجب شادی دیگران میشوم، تا کی باید در این محیط مانند زعفران خودم را پنهان کنم؟
هوش مصنوعی: من به اندازهای قوی نیستم که روزی را تصور کنم که طعمی نرمتر از مغز، به من برسد. اگر درد و رنج را دور کنم، چه بسا که به آرامش برسم.
هوش مصنوعی: اگر از محبوبم حمایت و کمک بگیرم، میتوانم به راحتی همه چیز را در هم پیچیده و تمام دنیا را در یک لحظه به دست آورم.
هوش مصنوعی: در این گلستان، هیچ غنچهای ناراحت نخواهد شد، اگر من تمام عمرم مانند آب روان بر خود بپیچم و به خودم غم نخورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.