معنی بسیار را از لفظ کم جان می دهم
بحر را در کاسه گرداب جولان می دهم
گوهر من خرقه ازدست صدف پوشیده است
تیغ بر سرم می خورم گوهر به دامان می دهم
کعبه را چون محمل لیلی به یک بانگ بلند
می کنم دیوانه و سر در بیابان می دهم
از گل بی خار جان خود چرا دارم دریغ؟
من که خار بی ادب را آب حیوان می دهم
تا مگر خوابی عزیزان را برانگیزد ز خواب
تن به زندان قضا چون ما کنعان می دهم
دانه دل سبز گردیدن ندارد، ورنه من
مدتی شد آبش از چاه زنخدان می دهم
مدتی شد صحبتم از نغمه عشرت تهی است
شیشه دل را به دست سنگ طفلان می دهم
برقم اما خرمن ماه است جولانگاه من
کی به دست هر خس و خاری گریبان می دهم؟
بس که دارم خط نو اصلاح او را در نظر
در میان خواب هم تصحیح قرآن می دهم
چشم من صائب به روی خط مشکین وا شده است
کی دل خود را به هر زلف پریشان می دهم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عواطف عمیق و تضادهای روحی شاعر میپردازد. شاعر میگوید که با وجود محدودیتها و کمبودها، او قدرتبخشیده است و معنای بزرگ را از چیزهای کوچک میگیرد. او در تلاش است تا زیباییها را از آنچه که به نظر محدود میآید، استخراج کند. شاعر از محبت و عشق سخن میگوید و به شوق و دلتنگی خود اشاره دارد، بهخصوص وقتی از اعمال و احساساتش در برابر ظرافتها و ناپایداریهای زندگی سخن میگوید. او به نوعی از قدرت عشق و ذهن خلاق خود یاد میکند و اینکه چطور میتواند زیبایی را حتی در سختیها بیابد. مجموعاً، این شعر مفاهیم فلسفی و عرفانی را با زبانی زیبا و پر احساس بیان میکند.
هوش مصنوعی: من با واژههایی ساده و مختصر مفاهیم عمیق و زیادی را منتقل میکنم، مانند اینکه میتوانم عظمت دریا را در یک ظرف کوچک نشان دهم.
هوش مصنوعی: جواهر من در پوشش خرقهای پنهان است. با وجود مشکلات و فشارهایی که بر من میآید، از این جواهر با ارزش خود سخاوت میکنم و به دیگران میدهم.
هوش مصنوعی: کعبه را مانند محمل لیلی با صدای بلند معرفی میکنم و در عین حال، دیوانهوار به دل بیابان میزنم.
هوش مصنوعی: چرا من از گل بدون خار، جان خود را افسوس میخورم؟ من که به خار بیادب هم آب حیات میدهم.
هوش مصنوعی: شاید خواب عزیزان باعث بیداری از خواب غفلت شود، مانند من که در سختیها و مشکلات زندگی، به امید روزهای بهتر و آزادتر منتظرم.
هوش مصنوعی: دل من نمیتواند سبز و شاداب شود، اگر نه من به مدت طولانی آبش را از چاه زنخدان میگیرم.
هوش مصنوعی: مدتی است که دیگر از شادی و لذت صحبت نمیکنم و اکنون شیشه دل را، که نشانه احساسات و آرزوهایم است، به دست کودکان میسپارم.
هوش مصنوعی: من همچون برقی که میدرخشد، در میان خرمن ماهها زندگی میکنم. اما چه زمانی میتوانم به دست هر علف هرز و خار، خود را تسلیم کنم و ستمی بر خود بپذیرم؟
هوش مصنوعی: من آنقدر به اصلاح نوشتههای او مشغولم که حتی در خواب هم به ویرایش قرآن میپردازم.
هوش مصنوعی: چشم من با دیدن خطی مشکی باز شده است، حالا چرا دل خود را به هر زلف نامنظم و پریشان بسپارم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
نقد جان را در بهای زلف جانان می دهم
عاشقم و ز بهر سودای چنین جان می دهم
ای که از حال من آشفته می پرسی، مپرس
کز پریشانی خبرهای پریشان می دهم
پیش آن لب زار می میرم، زهی حسرت! که من
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.