می شود پرشور هروادی که مجنونش منم
وقت ملکی خوش که در صحرا وهامونش منم
از دم تیغ است پشت تیغ بی آزارتر
هرکه می گرداند از من روی ممنونش منم
می شود چون غنچه کار دل به خون خوردن تمام
نیست هرکس تشنه خون تشنه خونش منم
هرکه کرد ادراک من دریافت راز چرخ را
آسمان سر بسته مکتوبی است مضمونش منم
زاهل همت کم شود خمخانه گردون تهی
گر فلاطون رفت از عالم فلاطونش منم
عشق خوش دارد مرا بهر فریب دیگران
پیش پای ساده لوحی نعل وارونش منم
چارباغ عالم از طبع روانم تازه است
دجله و نیل و فرات ورود جیحونش منم
نیستم شرمنده حرفی چه جای بوسه ای
گرچه عمری شد اسیر لعل میگونش منم
می خورم دانسته بازی از فریب وعده اش
ورنه از پی بردگان نعل وارونش منم
ناله من می رسد صائب به آن عشرت سر
گربه ظاهر دور از بزم همایونش منم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.