تا به کی بر دل زغیرت زخم پنهانی خورم
باتو یاران می خورند و من پشیمانی خورم
نیست ممکن تازه رو گردد سفال خشک من
زان لب نو خط اگر صهبای ریحانی خورم
گرچه پیش افتاده ام درراه شوق از برق و باد
همچنان از همراهان نیش گرانجانی خورم
از شکر چشم سفید مصر درراه من است
چند گرد کاروان چون ماه کنعانی خورم
من که عالمگیر می گردم ز طوفان چون تنور
در دهانم خاک اگر نان تن آسانی خورم
تشنه مرگم به عنوانی که چون آب خمار
زخم شمشیر شهادت را به آسانی خورم
می کنم در کار ساحل این کهن تابوت را
تا به کی سیلی درین دریای طوفانی خورم
در دماغ تیره من مایه سودا شود
لقمه خورشید اگر چون شام ظلمانی خورم
من که هر جا می روم چون مور رزقم با من است
روزی خود را چه از خوان سلیمانی خورم
سینه من نیست خالی ازگهر تا چون صدف
در سخاوت روی دست ابرنیسانی خورم
بر ندارد سر زبالین دیده حیران من
گر زهرمژگان خدنگی همچو قربانی خورم
من که شمشیر از برای نفس می زنم
صائب از غفلت چرا نان مسلمانی خورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساسات و دردهای درونی خود اشاره میکند. او از زخمهای پنهان خود میگوید و اینکه چگونه در حالی که دیگران میخوردند و شادی میکردند، او تنها پشیمانی و غم را تجربه میکند. او احساس میکند که به رغم تلاشهایش برای بهبود خود، همچنان تحت فشار نیشهای اطرافیان و مشکلات زندگی قرار دارد. شاعر به نمادها و تصاویری از عشق، سادگی، و زخمهای روحی اشاره میکند و به نوعی از تمایل به مرگ و همچنین آرزوی آزادی و رهایی از این مسائل حرف میزند. در کل، این شعر به تنهایی، غم و تلاش برای پیدا کردن معنا در زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: به چه مدت باید زخمهای دردناک غیرت را در دل تحمل کنم، در حالی که دوستانم خوش میگذرانند و من در گوشهای با حسرت و پشیمانی زندگی میکنم؟
هوش مصنوعی: من نمیتوانم مانند سفالی خشک و بیروح، دوباره جوان و شاداب شوم؛ مگر اینکه از آن لب تازه نواحهای بنوشم که مرا مست و سرزنده کند.
هوش مصنوعی: اگرچه در مسیر عشق جلوتر رفتم و با سرعت به جلو میروم، اما هنوز از دوستانم گزند و آسیب میخورم.
هوش مصنوعی: چشمهای زیبا و خوشرنگی که شبیه به شکر است، در مسیر من قرار دارد و در اطراف من، چندین کاروان میچرخند، مثل ماهی که در آسمان کنعان میدرخشد.
هوش مصنوعی: من که در اثر هیجانات و مشکلات زندگی مانند تنوری که از خاک پر شده است، در حال سوزانیدنم. اگر نان و آسایش را بیدردسر به دست آورم، این زندگی به من سرگرم نمیکند.
هوش مصنوعی: من به مرگ مشتاقم و امیدوارم که بتوانم مانند آب، زخمهای ناشی از شمشیر شهادت را به راحتی تحمل کنم.
هوش مصنوعی: من به سراغ این تابوت قدیمی در ساحل میروم و میخواهم تا کی ادامه دهم که هر روز با امواج طوفانی این دریا مواجه شوم.
هوش مصنوعی: اگر در ذهن تاریک من، لقمهای از نور خورشید باشد، همچون شام تیرهای که میخورم، این موضوع باعث میشود که دچار سودا و افسردگی شوم.
هوش مصنوعی: به هر کجا که میروم، مثل مورچهای که همیشه به دنبال غذاست، روزی و روزیام با من همراه است؛ بنابراین فرقی نمیکند که از چه منبعی روزیام را به دست بیاورم.
هوش مصنوعی: دل من همچون صدف پر از گوهر است، بنابراین به اندازهای سخاوتمند هستم که از نعمتهای باران به خوبی بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: چشمان حیران من از غم و درد، سر خود را بلند نمیکند. اگر تیر عشق با چشمانش به من بزند، مانند قربانیهایی که به قربانی میشوند، سرنوشت من هم همین خواهد بود.
هوش مصنوعی: من برای دفاع از نفس خودم میجنگم، پس چرا از غفلت خود در زندگی اسلامیام بهرهمند نشوم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به کی بر دل ز غیرت زخم پنهانی خورم
با تو یاران می خورند و من پشیمانی خورم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.