غزل شمارهٔ ۵۲۵۹
رخسار همچو ماه تو از عنبرین هلال
درگوش آفتاب کشد حلقه زوال
فارغ زرشک آینه وآب کرده است
عشاق را نظاره آن حسن بی مثال
بر لعل او عقیق کند آب خود سبیل
بر سیب او سهیل کند خون خود حلال
لب نیست رخنه ای توان بست چون گشود
چندان که ممکن است بپرهیز از سوال
صائب دلش فسرده نگردد ز برگریز
مرغی که بهار کشد سر به زیر بال
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.