زهی به جوش زرشکت شراب خنده گل
به خون نشسته لعل تو آب خنده گل
به داغ سینه مجروح بلبلان چه کند
لبی که ریخت نمک درشراب خنده گل
فغان که طبل رحیل خزان نداد امان
که عندلیب شود کامیاب خنده گل
مرا که تشنه لب آن عقیق سیرابم
زند چه آب برآتش سراب خنده گل
ترا که هست دلی گل بریز و عشرت کن
که عندلیب مرا نیست تاب خنده گل
ز بیم روز جزا فارغند تنگدلان
خزان غنچه نگیرد حساب خنده گل
عنان دولت بیدار داشتم روزی
که بود شبنم من در رکاب خنده گل
لباس نغمه سرایان باغ فاخته است
چه برق بود که جست از سحاب خنده گل
چو پسته خنده خشکی به بوستان مانده است
زبس که خنده او برد آب خنده گل
چنین که دست و دل از کار رفته بلبل را
مگر نسیم گشاید نقاب خنده گل
نه دل که غنچه پیکان زنگ بسته بود
دلی که آب نگردد ز تاب خنده گل
مرا که می روم از دست بی نسیم بهار
کجاست حوصله انتخاب خنده گل
به حیرتم که دل عندلیب چون شبنم
چگونه آب نشد از حجاب خنده گل
برون نیامده از بیضه در قفس افتاد
نکرد بلبل ما فتح باب خنده گل
دودل شدند اسیران گلستان تا داد
لب چو برگ گل او جواب خنده گل
ببین درآتش سوزنده خرمن گل را
مگو خمار ندارد شراب خنده گل
هنوز دیده بلبل به خواب غفلت بود
که گشت صائب مست و خراب خنده گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کنون خوشست کشیدن شراب خنده گل
که شسته است چمن رو در آب خنده گل
کتان ناله بلبل چه گل تواند چید
ز برق شعشعه ماهتاب خنده گل
به عهد گریه دریا کشم چه میراند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.