داده است بس که سینه صافم جلای اشک
گردد به دیده آب مرا از صفای اشک
چون عقد گوهری که شود پاره رشته اش
ریزد مسلسل از مژه ام قطره های اشک
تا همچو تاک پای نهادم درین چمن
از چشم من بریده نگردید پای اشک
چشم تو این چنین که غفلت شده است سخت
مشکل به زور خنده شود آشنای اشک
کوتاه می شود ز گره رشته، وز گره
گردد دراز رشته بی منتهای اشک
آید به رنگ صفحه تقویم در نظر
رخسار زعفرانیم از رشته های اشک
چون شمع کز گداز شود خرج اشک گرم
گردید رفته رفته دل من فدای اشک
هر عقده ای که در دل من بود باز کرد
باشد بجا اگر دهم از دیده جای اشک
چون آب تلخ و شور، خورم هر قدر فزون
گردد زیاده چشم مرا اشتهای اشک
شد بحر و کان ز ریزش او جیب و دامنم
آیم برون چگونه ز شکر عطای اشک
در آسمان به روز شمارم ستاره را
روزی که چشم آب دهم از لقای اشک
روی زمین چو صفحه مسطر کشیده ساخت
چشم ترم ز کثرت مد رسای اشک
صائب نمی شود رخ مقصود جلوه گر
تا چهره صیقلی نشود از جلای اشک
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساساتی عمیق و غمانگیز است که از چشمان شاعر به صورت اشکها نمایان میشود. شاعر به زیبایی و عمق اشکها اشاره میکند و بیان میکند که چطور اشکها به نوعی تبدیل به بخش جداییناپذیر از زندگی او شدهاند. او اشکها را با عناصر زیبا و طبیعی مثل گوهری که رشتهاش پاره شده، و شمعی که آب میشوند، مقایسه میکند. شاعر همچنین به تاثیر عواطف بر چشمها و صورتش اشاره میکند و بیان میکند که این عواطف نمیگذارند که او از غم و اندوه دور شود. در نهایت، شعر به وقوع احساساتی عمیق و جدی پرداخته و میگوید که گاهی باید این احساسات را به زندگی بخشید، به ویژه زمانی که این احساسات به صورت اشک بروز میکنند.
هوش مصنوعی: بسیار گریه کردهام که سینهام پاک و صاف شده و این اشکها به چشمانم جلوه دادهاند، آب چشمانم از پاکی اشکهاست.
هوش مصنوعی: وقتی که عشق و رابطهام مانند گوهری که بهطرز دردناکی پاره شده، نابود شود، اشکهایم بهطور مداوم از چشمانم فرو میریزند.
هوش مصنوعی: من در این باغ مانند یک تاک ریشههایم را استوار کردهام، اما از چشمان من اشکها کم رنگ نشدند.
هوش مصنوعی: چشم تو به قدری غافل و بیتوجه شده است که با هیچ تلاشی نمیتوان به راحتی آن را به خنده وامیداشت، و این غفلت باعث میشود که آشنایی با اشک و گریه برای آن دشوار گردد.
هوش مصنوعی: وقتی گرهای در رشتهای ایجاد میشود، این رشته کوتاه میشود، اما اگر بدون هیچ مانع و محدودیتی به آن ادامه دهیم، رشته به طور نامحدود و بیپایان کشیده خواهد شد و اشکهایی که از دل میریزد، نیز پایانناپذیر خواهد بود.
هوش مصنوعی: در روزهای تقویم، رنگ زعفران بر چهره ظاهر میشود و از چشمانم اشک میریزد.
هوش مصنوعی: به تدریج دل من به خاطر اشکهایی که میریزم، مانند شمعی که در حال ذوب شدن است، به شدت دچار ناراحتی و غم شده است.
هوش مصنوعی: هر مشکل یا ناراحتیای که در دل من وجود داشته، الان باز شده است. خوب است اگر به جای آن، اشکی از چشمانم بریزد.
هوش مصنوعی: هرچقدر احساس نیاز و تمایل در من بیشتر شود، مانند آب تلخ و شور است که تنها به تشنگیام میافزاید و در نتیجه باعث میشود بیشتر بخواهم، حتی اگر خواستههایم به درد و اندوه من بینجامند.
هوش مصنوعی: دریا به وجود آمده و از افراز آن، دامن و جیب من پر شده است. حالا چطور میتوانم از شکر نعمت اشک، بیرون بیایم؟
هوش مصنوعی: در آسمان ستارهها را میشمارم، روزی که از شدت اشک، چشمانم پر آب میشود.
هوش مصنوعی: چشم من از شدت ریختن اشک، مانند صفحهای گسترده بر روی زمین شده است.
هوش مصنوعی: هرگز چهرهی محبوب نمایان نمیشود تا زمانی که چهرهاش از درخشش اشک پاک نشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تابد فروغ مهر و مه از قطرههای اشک
باران صبحگاه ندارد صفای اشک
گوهر به تابناکی و پاکی چو اشک نیست
روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟
ماییم و سینهای که بود آشیان آه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.