تا شد از نیسان رهین منت احسان صدف
شد ز خجلت زیر دامن بحر را پنهان صدف
از قناعت گرد اگر می کرد آب روی خویش
زود می شد سیر چشم از گوهر غلطان صدف
بحر نتواند دهان حرص را ازشکوه بست
می کشد خمیازه برهر قطره باران صدف
از لب بیجا گشودن بسته گردد راه رزق
شد دهانش بسته تاشد صاحب دندان صدف
عمر کوتاه از سخن بسیار گفتن می شود
کز گهر خالی چو گردد میشود بی جان صدف
از گهر گرد یتیمی پاک نتوانست کرد
گرچه از اشفاق سرتاپای شد دامان صدف
در وطن آسوده باشد تا هنرور ناقص است
چون گهر گردید کامل، می شود زندان صدف
نیست بیجا لب گشودن پیش ارباب کرم
مخزن گوهر شد از تردستی نیسان صدف
شرط غواص گهر جو، دست ازجان شستن است
کی به هر ناشسته رویی می کند احسان صدف
دل نمی سوزد به حال تشنگان سیراب را
پیش ابر آید گریبان چاک از عمان صدف
عارفان با جبهه واکرده جان رامی دهند
زیر تیغ ازپاکی گوهر شود خندان صدف
درد نوشان را ز می طلب صفای سینه است
می کشد از بهر گوهر تلخی عمان صدف
می دهد گهواره سامان از پی در یتیم
با تهیدستی درین دریای بی پایان صدف
هر که را باشد زمین پاک،خواهد تخم پاک
تشنه ابر بهاران است چون دهقان صدف
چون نباشد گوهر دندان، دهن خمیازه ای است
دست افسوسی بود بی گوهر غلطان صدف
لب گشودن رخنه در جمعیت دل کردن است
می شود مفلس ز گوهر، چون شود خندان صدف
با تهیدستی ز روشن گوهری می پرورد
صد یتیم بی پدر را در ته دامان صدف
بی تأمل دم مزن کز بهر گوهر سالها
می نهد دندان خود را برسر دندان صدف
شاهد ناطق بود برحال، ترک قیل و قال
کز لب خاموش دارد گوهر عرفان صدف
نیل چشم زخم برپاکیزه گوهر،بازنیست
رو نگرداند ترش ازتلخی عمان صدف
خواب آسایش نباشد در دل نازک خیال
دارد از بینایی گوهر به دل پیکان صدف
خارن گوهر ز هر موجی بود درزیر تیغ
می برد حسرت به دست خالی مرجان صدف
می دهد صائب حباب از پوچ گویی سربه باد
بالب خاموش آسوده است از طوفان صدف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیباییها و رموز زندگی و هنر پرداخته و به تأمل در مورد قناعت، انتظار و رابطه انسان با نعمتها میپردازد. شاعر با استفاده از تصویر صدف، گوهر و دریا به اهمیت خاموشی و احتیاط در ابراز نیازها و خواستهها اشاره میکند. او بر این نکته تأکید میکند که گشودن بیمورد لبها و سخن گفتن بیفایده، باعث از دست رفتن نعمتها و لذتهای زندگی میشود. همچنین، اشارهای به درد و رنج یتیمی و چگونگی پرورش گوهرهای درونی در دل تهیدستان دارد. در نهایت، شعر به اهمیت سکوت و تأمل در مواجهه با زندگی و طبیعت اشاره میکند، و بیان میکند که تنها در سکوت و دل آرام است که میتوان به ارزش واقعی چیزها پی برد.
هوش مصنوعی: تا زمانی که نیسان (ماه فروردین) به پایان میرسد، صدفی که از لطف و مهربانی دریای بزرگ بهرهمند شده، به خاطر شرم و حیا، خود را زیر دامن دریا پنهان کرده است.
هوش مصنوعی: اگر آدمی به قناعت و داشتن کم راضی باشد، به راحتی میتواند از زیباییهای دنیا و نعمتهای خود لذت ببرد و سیراب گردد. در واقع، وقتی انسان به داشتههای خود نگاه کند و از آنها خرسند باشد، چشمش از زیباییهای دنیا سیر نخواهد شد.
هوش مصنوعی: دریا نمیتواند فشار تمایل و آرزو را تحمل کند؛ با هر بارش باران، صدف نیز به آرامی خمیازه میکشد.
هوش مصنوعی: اگر کسی بیدلیل صحبت کند، راههای درآمدش بسته میشود. در عوض، کسی که به موقع و درست صحبت کند و نظراتش را با احتیاط بیان کند، به مانند دهانی بسته میماند تا شیرینیها و فرصتها به او برسند.
هوش مصنوعی: عمر انسان به خاطر صحبتهای زیادش کوتاه میشود، مانند صدفی که وقتی از گوهر خالی باشد، بیجان و بیارزش میشود.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان یتیمی را با زیباییهای ظاهری و ظرافتهای خارجی از بین برد، حتی اگر آن زیباییها به اندازهای چشمنواز باشد که تمام وجود او را بپوشاند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که هنرمند هنوز به کمال نرسیده، در وطنش آرامش دارد، اما وقتی که به درجهای از کمال رسید، مانند مرواری که در صدف پرورش مییابد، ممکن است احساس محصور شدن کند.
هوش مصنوعی: نباید بیدلیل و بیمورد زبان به سخن باز کرد نزد انسانهای با کرامت و بخشنده. زیرا در این میان، مانند صدفی میشویم که به دلیل مهارت و دقت، مرواریدش را از دست میدهد.
هوش مصنوعی: غواصانی که به دنبال جواهر هستند، باید آماده باشند که جان خود را فدای هدف خود کنند. زیرا هر صدفی که جواهر در آن نهفته است، فقط به کسانی که جان را در این راه میگذارند، هدیهای میدهد.
هوش مصنوعی: دل به حال تشنگانی که سیراب شدهاند نمیسوزد، مانند این که در برابر باران، ابر به زمین میافتد و گریبانش از صدف عریان میشود.
هوش مصنوعی: عرفا با دلی پاک و بیآلایش، جانشان را در راه حق فدا میکنند. از این خلوص و پاکی، نیروی درونشان درخشندگی و شادی میآفریند، مانند مرواریدی درون صدف که با لطافت و زیبایی خودش را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: کسانی که از دردهای زندگی رنج میبرند، برای آرامش دل خود به میکوشند. آنها از دلی پر از تلخیها، به دنبال زیبایی و ارزشمندی میگردند، مانند صدفی که در تلاش است تا مرواریدی را از تلخیها بیرون آورد.
هوش مصنوعی: شخصی در حال فراهم کردن امکانات و امنیت برای کودک یتیمی است که به رغم فقر و تنگدستی، همچنان در تلاش است تا در این دنیای وسیع و بیپایان زندگی کند.
هوش مصنوعی: هر کسی که دارای زمینی صاف و بکر باشد، قطعا تمایل به کشت و برداشت حاصل پاک و سالم دارد؛ مانند کشاورزی که منتظر بارش باران بهاری است تا محصولش را بپروراند.
هوش مصنوعی: وقتی در دندانها گوهر و ارزش وجود نداشته باشد، دهان فقط فضایی برای خمیازه و نارضایتی میشود. احساسی حسرتآلود است که همچون صدفی بدون گوهر در حال غلتیدن و بیمحتواست.
هوش مصنوعی: با بیان خود در جمع، دل را باز کردن به معنای گرفتن و نشان دادن احساسات است. وقتی که صدفی خندان میشود، ممکن است که گوهری نایاب را از دست بدهد و به فقر دچار شود.
هوش مصنوعی: با نداری و فقر، مرواریدی درخشان و ارزشمند به وجود میآورد که صد یتیم بیپدر را مثل یک مادر در آغوش خود میگیرد.
هوش مصنوعی: بیجهت سخن نگو، زیرا برای به دست آوردن گوهری ارزشمند، سالها باید سختیها را تحمل کرد و صدف برای حفاظت از دندانش سالها زحمت میکشد.
هوش مصنوعی: شاهدی که سخن میگوید، بر وضعیت انسان گواهی میدهد و از بحث و جدل دست بردارید، چون آنچه از لب خاموش میآید، گوهر معنای عرفان را مانند صدف در دل خود دارد.
هوش مصنوعی: چشمان آبی رنگ میتوانند بر زیبایی خالص و درخشان تاثیر منفی بگذارند، اما این تاثیر منفی نمیتواند باعث شود که صدفی که تلخی درونش دارد، به سمت ناراحتی و زشتی برگردد.
هوش مصنوعی: آسایش واقعی در دل حساس و خیالپرداز وجود ندارد، زیرا حتی زیباییها و جواهرات نیز میتوانند در دل انسان مانند تیر باشند و درد ایجاد کنند.
هوش مصنوعی: در هر موج دریا، گوهرهایی وجود دارد که با وجود زیبایی و ارزش، زیر تیغ طبیعت پنهان هستند. در این روند، حسرت و آرزوها به سراغ فرد میآید که دست خالی او نمیتواند به این جواهرات دست یابد، همانند مرجانی که در صدف خود در انتظار کشف شدن است.
هوش مصنوعی: صائب میگوید که انسانهای بیفکر و بیعمل، مانند حبابهایی هستند که از صحبتهای بیارزش به وجود میآیند و خیلی زود ناپدید میشوند. در حالی که کسی که درونش را پر از آرامش کرده و از طوفانهای زندگی فاصله گرفته، مثل صدفی است که به آرامی در دریا زندگی میکند و از هر گونه ناپایداری دور است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر کنی پنهان گهر را زیر دامان صدف
سر برون آرد ز شوخی از گریبان صدف
نیست ممکن پاک گوهر برزمین ماند مدام
زیب گوش دلبران شد اشک غلطان صدف
بگذر ازدریوزه گوهر که گردد عاقبت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.