می کند از مهربانی حفظ طفل نوسوار
آن که می دارد عنان اختیار از من دریغ
آب می بندد به روی تشنگان کربلا
هرکه دارد جام می را در خمار از من دریغ
از وجود خاکی من سرمه واری مانده است
گوشه چشم مروت را مدار از من دریغ
دست گل چیدن ندارد دیده حیران من
وصل خود دارد چرا آن گلعذار از من دریغ؟
قطره اش را چون صدف تشریف گوهر می دهم
فیض خود دارد چرا ابر بهار از من دریغ؟
چون حنا هر چند خون من ندارد باز خواست
پای بوس خویش دارد آن نگار از من دریغ
می فشاند سنبل و ریحان به دامن شانه را
آن که دارد بوی زلف مشکبار از من دریغ
کی دهد صائب مرا در بزم خاص خویش بار؟
آن که دارد خاک راه انتظار از من دریغ
گرمی گلگون ندارد روزگار از من دریغ
سهل باشد فیض اگر دارد بهار از من دریغ
نیست آن بیرحم آگاه از دل سوزان من
ورنه کی می دانست لعل آبدار از من دریغ؟
گلستان را که پروردم به آب چشم خویش
نکهت خود داشت در فصل بهار از من دریغ
گر ندارد لطف پنهان با من آن امید گاه
چون نمی دارد دل امیدوار از من دریغ؟
آرزوی وصل چون گردد به گرد خاطرم ؟
کان گل بی خار دارد خارخار از من دریغ
کی چراغ خلوت و شمع مزار من شود ؟
آتشین رویی که می دارد شرار از من دریغ
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان احساسات عمیق و دردهای عاشقانه شاعر میپردازد. شاعر از شکایت و فراق عشق صحبت میکند و حسرتی عمیق نسبت به محبوب و وصال او دارد. او از اینکه محبت و نیکی او نادیده گرفته شده، ابراز تأسف میکند و به اشکال مختلف تلاش میکند تا عشق و وجود خود را به محبوب نشان دهد. در ادامه، شاعر به تصویرسازیهای زیبایی از طبیعت و گلها پرداخته و ارتباطی میان این زیباییها و احساسات خود برقرار میکند. او نگران این است که محبتش بیپاسخ بماند و درد و دل خود را با محتوای غمگین و در عین حال زیبا بیان میکند. در کل، شعر نمایانگر عمق عشق و درد ناشی از جدایی است.
هوش مصنوعی: برای نگهداری و حفظ یک کودک کوچک، باید از مهربانی و لطافت برخوردار بود. کسی که مسئولیت و کنترل امور را در دست دارد، نباید از محبت و حمایت نسبت به آن کودک دریغ کند.
هوش مصنوعی: در کربلا، آب به روی تشنگان بسته شده است و هیچکس نمیتواند از آن بهرهمند شود. اما هر کسی که بتواند جام می را داشته باشد، باید از من دریغ نکند.
هوش مصنوعی: از وجود دنیوی من، نشانهای باقی مانده که گوشه چشمان محبت را به من نبخش.
هوش مصنوعی: چرا با وجود آنکه چشمان حیران من در تمنای وصال توست، نتوانم دست به چیدن گل بزنم؟ چرا آن کسی که به زیبایی گل شبیه است، از من دوری میکند؟
هوش مصنوعی: من قطرهای از خودم را به مانند یک صدف با ارزش میدانم و برکت و فیضی از آن به دست میآورم. پس چرا ابر بهاری که منبع نعمت است، چیزی از من کم کند؟
هوش مصنوعی: هر چند حنا به تنهایی خونی ندارد، اما باز هم آن زیبای من به خاطر من ارزش و محبت قائل است و از من دریغ نمیکند.
هوش مصنوعی: کسی که بوی خوش زلف معشوقهاش را دارد، به دامن شانه، سنبل و ریحان میپاشد و بر من دریغ میکند.
هوش مصنوعی: کیست که مرا به آستانهی بزم ویژهاش راه دهد؟ کسی که حتی خاکی که در انتظار او جمع شده را از من دریغ میکند.
هوش مصنوعی: دنیا برای من هیچ لطف و گرمایی ندارد، بنابراین اگر بهار بخواهد از من بیمحابا بهرهمند شود، این موضوع برای من آسان خواهد بود.
هوش مصنوعی: او که بیرحم است، از درد و سوز دل من باخبر نیست. اگر میدانست، هرگز از من آن گوهر درخشان را دریغ نمیکرد.
هوش مصنوعی: من با اشکهای خود گلستان را پرورش دادم، اما در بهار، عطر و بوی خوش آن را از من دریغ کردند.
هوش مصنوعی: اگر آن لطف پنهانی که با من دارد از بین برود، پس چرا دل امیدوار من را از خود بی بهره میکند؟
هوش مصنوعی: وقتی که آرزوی رسیدن به محبوب در ذهنم پیچیده میشود، آیا میتوانم از دردی که از این آرزو میکشم، رهایی یابم؟ چون آن گل زیبا که هیچ خاری ندارد، خود سودایی از خارهای درونی من را میطلبد.
هوش مصنوعی: کی کسی خواهد بود که در خلوت و کنار مزار من چراغ و شمعی روشن کند؟ آن شخصی با زیبایی آتشین که همین الان هم شعلههای عشق از من نمیکاهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.