جان چرا عاشق ازان گل پیرهن دارد دریغ؟
کس چرا آب روان را از چمن دارد دریغ
قطره باران گهر می گردد از گوش صدف
از سخن فهمان سخنور چون سخن دارد دریغ؟
شمع با آن سرکشی پروانه را در برکشید
روی آتشناک او پرتو ز من دارد دریغ
می شود آب روان شکر ز جوی نیشکر
جان شیرین چون ز شیرین کوهکن دارد دریغ؟
مصر غربت میگذارد تاج عزت بر سرش
گر ز یوسف پیرهن چاه وطن دارد دریغ
می شود در بوته خجلت به صد تلخی گلاب
هرکه چون گل زر ز مرغان چمن دارد دریغ
می چکد آب از لب میگون او بی اختیار
آب اگر از تشنگان چاه ذقن دارد دریغ
گرچه چون یعقوب چشمم شد سفید از انتظار
آن فرامشکار از من پیرهن دارد دریغ
می شود خون مشک در ناف غزالان ختن
دل چرا عاشق ز زلف پرشکن دارد دریغ؟
چون سهیل آن کس که خواهد سرخ روی سایلان
نیست ممکن پرتو خود ازیمن دارد دریغ
زر به زر دادن پشیمانی ندارد در قفا
خرده جان کس چرا ازان سیمتن دارد دریغ؟
گرچه رزق مور خط می گردد آخر شکرش
حرف تلخ از عاشق آن شیرین دهن دارد دریغ
گرچه از چشم تر من قامتش بالا کشید
جلوه خشک از من آن سرو چمن دارد دریغ
اختیار چیدن گل چون دهد دست مرا؟
آن که خار راه خود از پای من دارد دریغ
هرکه صائب لذت از گفتار شیرین یافته است
چون شکر از طوطی شیرین سخن دارد دریغ؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر حسرت و غمهای عاشقانه است. شاعر به زندگی، عشق و زیباییهای طبیعی اشاره میکند و از فقدانهایی که در عشق و زندگیاش تجربه کرده، ابراز پشیمانی میکند. او به تضادها و تلخیهای موجود در زندگی و عشق اشاره میکند و حسرت دارد که چرا بسیاری از چیزهای زیبا از او دورند، همچون آب روان، گلها، و شمع و پروانه. در کل، شعر به احساسات عمیق انسان در مواجهه با عشق، انتظار و حسرت میپردازد.
هوش مصنوعی: چرا جانم به خاطر آن گل پیراهنش غمگین است؟ چرا کسی بابت آب جاری از چمن ناراحت است؟
هوش مصنوعی: باران به قطرات کوچک تبدیل میشود و در گوش صدف جای میگیرد؛ از سخن کسانی که دانا و سخنورند، چه درسی میتوان آموخت؟ در واقع، وقتی سخنی وجود دارد، چرا باید از آن دریغ کرد؟
هوش مصنوعی: شمع با آن که خود در آتش است، پروانه را به سوی خود میکشاند. اما این وضعیت برای پروانه، که در آتش سوزان است، عذابآور است و نور شمع هم فقط از من زبانه میکشد.
هوش مصنوعی: آب شکرین از جوی نیشکر میشود و جان شیرین هم میتواند همانند کوهکن شیرین باشد. چه حسرتی دارد این جایگاه؟
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر میگوید که حتی اگر کسی در سرزمین بیگانه به مقام و ارزش بالایی برسد، اما اگر از زادگاهش و هویت اصلی خود دور باشد، این موفقیت چیزی از درد و افسوس او نمیکاهد. گرچه ممکن است در آنجا به عزت و قدرت برسد، اما یاد وطن و تعلق به آن همیشه با او خواهد بود.
هوش مصنوعی: در لحظههای سخت و پر از شرمندگی، حتی اگر تلخیهایی وجود داشته باشد، کسی که مانند گل زرد، از زیبایی خود بهرهمند است، در واقع بر خود افسوس نمیخورد.
هوش مصنوعی: آب از لبهای زیبای او بیاراده میچکد و اگر کسی از تشنگی در چاه باشد، باید افسوس بخورد.
هوش مصنوعی: با اینکه مانند یعقوب، به خاطر انتظار آن کسی که فراموشم کرده، چشمم به شدت پر از غم و ناامیدی شده است، اما او هنوز از من خواستهای دارد و از من چیزی نمیگیرد.
هوش مصنوعی: خون مشک در بینی غزالان ختن جاری میشود. ولی دل عاشق به خاطر زلفهای زیبا و شکننده، حسرت میخورد.
هوش مصنوعی: چون ستاره سهیل، کسی که بخواهد درخشان و خوش رنگ باشد، نمیتواند پرتو خود را از زمین بگیرد. متأسفانه این امر ممکن نیست.
هوش مصنوعی: دادن زر (طلا) به طلا، هیچ گونه پشیمانی به همراه ندارد. اما اینکه کسی در پسزمینه از خیال یا عواطفش به خاطر چیز کوچکی ناراحت باشد، واقعا تاسفآور است.
هوش مصنوعی: اگرچه روزی مورچه در حال نوشتن خطی بر زمین است، اما در نهایت شکر آن، از زبان عاشقی که دندان شیرینی دارد، تلخ به نظر میرسد. افسوس!
هوش مصنوعی: هرچند که من با اشکهایم به او نگاه میکنم و او جلوهنمایی میکند، اما این سرو زیبا و خشک که در چمن است، برای من حسرتی بیشتر ندارد.
هوش مصنوعی: چطور میتوانم گلها را بچینم، وقتی کسی که خارهای راهش را از من دارد، به من اجازه نمیدهد؟
هوش مصنوعی: هر کسی که از سخنان دلنشین لذت برده باشد، مانند طوطی که از شیرینی شکر خوشش میآید، چرا نباید از این لذت بَرَد؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.