غزل شمارهٔ ۵۰۱۰
نمانده زنده کس از دست و تیغ چالاکش
هنوز می پرد از شوق،چشم فتراکش
علم به خون مسیحا و خضر چرب کند
چو از نیام کشد تیغ، حسن بیباکش
رخی که هر دو جهان در فروغ اومحوست
نظر چگونه کندبی نقاب ادراکش ؟
به خاک هر که نهال تو سایه اندازد
زبان شکر برآید چو سبزه از خاکش
ازان شراب مرا شیر گیر کن ساقی
که همچو پنجه شیرست پنجه تاکش
درین بساط هرآن کس نفس به صدق کشد
چو صبح،مهر شود طالع از دل چاکش
کسی که پاک نسازد دهن ز غیبت خلق
همان کلید در دوزخ است مسواکش
اگر چه خون جهان ریخت غمزه اش صائب
هنوز رغبت خون می چکد ز فتراکش
با دو بار کلیک بر روی هر واژه میتوانید معنای آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | منبع اولیه: ویکیدرج | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
برای معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است اینجا کلیک کنید.
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. برای نوشتن حاشیه اینجا کلیک کنید.