طالعی کو، که کشم مست در آغوش ترا؟
بوسه تاراج کنم زان لب می نوش ترا
از پر و بال پریزاد خوش آیندترست
جلوه زلف پریشان به بر و دوش ترا
لب میگون نتوانست ترا کردن مست
نیست ممکن می لعلی برد از هوش ترا
خواهد از چشمه خورشید برآوردن گرد
گر چنین خط دمد از صبح بناگوش ترا
نیست لازم لب نازک به سخن رنجه کنی
چشم گویاست زبان لب خاموش ترا
نه چنان فصل بهار تو بود بر سر جوش
که دم سرد خزان افکند از جوش ترا
بود ممکن که تو بی رحم ز من یاد کنی
می توانستم اگر کرد فراموش ترا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلدادگی است. شاعر به زیبایی معشوق و تاثیر آن بر خود اشاره میکند. او از احساس مستی و شوق در آغوش گرفتن معشوق میگوید و به بوسهای که از لبهای او میخواهد اشاره میکند. شاعر زلفهای پریشان معشوق را زیباتر از پر و بال پریزاد میداند و نمیتواند از شراب عشق او بیخبر بماند. همچنین، بیان میکند که چشم معشوقش خسته از کلمات است و نیازی به صحبت ندارد. در نهایت، شاعر احساس ناامیدی و درد ناشی از فراموشی را ابراز میکند و میگوید که یاد معشوق همیشه در ذهنش زنده است، حتی اگر او را فراموش کرده باشد.
هوش مصنوعی: مستی و عشق مرا غرق کرده و میخواهم در آغوش تو باشم. آنقدر از لبان تو بوسه میزنم که گویی آنها را به غنیمت میگیرم.
هوش مصنوعی: زیبایی و جلوهی زلفهای آشفتهات، برای من از زیبایی و پرواز یک پری هم دلنوازتر و دوستداشتنیتر است.
هوش مصنوعی: لب میگون نمیتواند تو را مست کند؛ اما ممکن است لب لعل (قرمز) از هوش و حواس تو را ببرد.
هوش مصنوعی: اگر چنین خطی از صبح بر روی گونهات نمایان شود، میخواهم از چشمه خورشید بخار طلایی تولید کنم.
هوش مصنوعی: نیازی نیست که برای برقراری ارتباط از زبان استفاده کنی، چون چشمانت خود به خود حرف میزنند و احساساتت را منتقل میکنند. لبهای خاموش تو هم توانایی بیان احساساتت را دارند.
هوش مصنوعی: مثل بهار که در اوج خود است و شادابی و زندگی را به ارمغان میآورد، تو هم نباید بگذاری که سردی و تیرگی خزان به تو لطمه بزند و از شور و شوق تو بکاهد.
هوش مصنوعی: شاید ممکن بود که تو بیرحمی کرده و از من یاد کنی، اما من توانستم تو را فراموش کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
نیست آن در که ز گوش آمده تا دوش ترا
می چکد آب لطافت زبنا گوش ترا
یک نگاه از رخ زیبات مرا هست طمع
دین ترا عقل ترا صبر ترا هوش ترا
آه من سوخت جهانی تو عجب سنگدلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.