گنجور

 
صائب

از ناکسان وفا نشنیده است هیچ کس

بوی گل از گیا نشنیده است هیچ کس

از روزگار تلخ بود ناله حزین

از نیشکر نوا نشنیده است هیچ کس

بیگانه شو ز خلق کز این دور مطلبان

پیغام آشنا نشنیده است هیچ کس

خامش نشین که ناله جانسوز از سپند

در محفل رضا نشنیده است هیچ کس

کردار، بی‌نیاز ز گفتار بیهده است

دعوی ز کیمیا نشنیده است هیچ کس

عاشق به بال جذبه معشوق می‌پرد

تمکین ز کهربا نشنیده است هیچ کس

گفتار درمیان صواب و خطا بود

از خامشان خطا نشنیده است هیچ کس

عشق از دو کون گرد برآورد نرم نرم

سیلاب بی‌صدا نشنیده است هیچ کس

صائب خموش باش کز این حرف دشمنان

آواز مرحبانشنیده است هیچ کس

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی