از بوسه ظلم بر رخ جانان روا مدار
سیلی به روی یوسف کنعان روا مدار
جان چیست تا نثار کنی در طریق عشق ؟
این گرد را به دامن جانان روا مدار
در بارگاه عشق مبر زهد خشک را
پای ملخ به بزم سلیمان روا مدار
دستی که دامن تو گرفته است بارها
زین بیشتر به چاک گریبان روا مدار
چشم مرا که ره به شبستان زلف داشت
در پیچ و تاب خواب پریشان روا مدار
در قتل من لبان می آلود خویش را
زین بیش در شکنجه دندان روا مدار
احرام طوف دامن پاک تو بسته است
خون مرابه خار مغیلان روا مدار
ای عشق، بی گناه چو یوسف دل مرا
گاهی به چاه و گاه به زندان روا مدار
بگشای چشم من چو فکندی سرم به تیغ
زین بیش ظلم برمن حیران روا مدار
واکن گره ز غنچه دل از نسیم لطف
این عقده را به ناخن و دندان روا مدار
بر عاجزان ستم نه طریق مروت است
بر دوش درد، منت درمان روا مدار
در بزم باده راه مده هوشیار را
این خار خشک را به گلستان روا مدار
از شور عشق، داغ مرا تازه روی کن
دلجویی مرا به نمکدان روا مدار
عیش جهان ز گریه من تلخ می شود
این شمع را به هیچ شبستان روا مدار
صائب ز قید عقل دل خویش را برآر
این طفل شوخ را به دبستان روا مدار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این متن به مشکلات و رنجهای ناشی از عشق اشاره میکند. او از معشوق میخواهد که در حق او ظلم نکند و از کارهای سخت و دلخراش پرهیز کند. او نسبت به دردها و آلامی که از عشق و جدایی میکشد، به لطافت و مهربانی یادآوری میکند و از او میخواهد که محبت بیشتری نشان دهد و از بیرحمی و ستم خودداری کند. شاعر عشق را نازک و حساس توصیف میکند و از معشوق میخواهد که به احساسات او احترام بگذارد و او را در این بزم عشق و عاطفه به حال خود رها نکند. در نهایت، او در پی آرامش و دلجویی در رابطهی عاشقانهاش است.
هوش مصنوعی: تجلی عشق و زیبایی را نادیده نگیر و مراقب باش که به آن آسیب نرسانی؛ چرا که دلیلی برای آزار زیباییهای ناب وجود ندارد.
هوش مصنوعی: جان چه ارزشی دارد که برای عشق فدا شود؟ این خاک و غبار را به پای محبوب نریز.
هوش مصنوعی: در محفل عشق، به زهد بیاحساس و بیروح نیاز نیست. ورود موجودات کوچک و بیارزش را در مهمانی بزرگ سلیمان نپذیر.
هوش مصنوعی: دستنگهدار که این دستی که دامن تو را گرفته، بارها از این وضعیت بدتر را تجربه کرده و شایسته نیست که آن را به حال خود رها کنی.
هوش مصنوعی: چشم من که به خاطر زیبایی موی تو در خواب و رویا گرفتار شده، بیدلیل و بیملاحظه نگردان.
هوش مصنوعی: در هنگام کشتن من، لبهایت را به خون آغشته نکن و بیش از این در عذاب دادن من سنگدل نباش.
هوش مصنوعی: ای دامن پاک تو، همچون احرامی است که مرا در طواف خود گرفته و از این رو، من را به خاطر خونم به خارهای مغیلان مبتلا نکن.
هوش مصنوعی: ای عشق، تو که بیگناهی و مانند یوسف، دل مرا گاهی به چاه و گاهی به زندان نبر.
هوش مصنوعی: چشمانم را باز کن، زیرا وقتی که سرم را به تیغ میسپاری، دیگر بیشتر از این بر من ظلم نکن و در حیرتم نگذار.
هوش مصنوعی: دل را همچون غنچه ای تصور کن که باید باز شود. نسیم لطف به آن میوزد و میتواند کمک کند تا این غنچه شکوفا شود. اما این کار را نباید به زور یا با بیحوصلگی انجام داد؛ بلکه باید با آرامش و محبت پیش رفت تا دل به آرامی باز شود.
هوش مصنوعی: بر انسانهای ضعیف ظلم نکن، زیرا این کار نشانهی جوانمردی نیست. بر افرادی که در رنج و درد هستند، منت نگذار و از آنها انتظار نداشته باش که شکرگذار باشند.
هوش مصنوعی: در مجالس نوشیدن، به افراد هوشیار اجازه ندهید، چرا که نباید کسی را که میتواند افکارش را درست بسنجد، به جایی ببرید که مناسب نیست و در آنجا نتواند خوشیها را تجربه کند.
هوش مصنوعی: از شوق عشق، زخمهایم را تازه کن و در دلجویی از من، مرا با آزردگی بیشتر مواجه نکن.
هوش مصنوعی: زندگی در این دنیا به خاطر گریه و غم من تلخ و ناخوشایند میشود؛ بنابراین، این شمع را در هیچ مکانی نگذارید که زینتبخش آنجا باشد.
هوش مصنوعی: دل خود را از محدودیتهای عقلانی رها کن و به این کودک بازیگوش نگذار، که او را به مدرسه بفرستی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.