ز حال تشنه لبان خنجر ترا چه خبر؟
فرات را ز شهیدان کربلا چه خبر؟
تمام عمر به بیگانگان برآمده ای
دل ترا ز سخنهای آشنا چه خبر؟
مرا چگونه شناسد سپهر خود نشناس؟
خبرنیافته از خویش را زما چه خبر؟
ز پشت آینه روی مراد نتوان دید
تراکه روی به خلق است از خدا چه خبر؟
یکی است نسبت خارو حریر در ره من
مرا که از سر خود فارغم ز پا چه خبر؟
ترا که نیست خبر از هوای عالم آب
ز لطف آب و ز کیفیت هوا چه خبر؟
توان به درد رسیدن ز راه آگاهی
مراکه محو بلاگشتم از بلاچه خبر
ز حال صائب مسکین که خاک ره شده است
تراکه نیست نگاهی به زیر پاچه خبر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وضعیت انسانی و مشکلات او اشاره دارد. شاعر از حال تشنهلبان و شهیدان کربلا صحبت میکند و نشان میدهد که در زندگی چگونه به بیگانگان پرداخته و از حقیقت خویش غافل شده است. او به ناچاری انسان از شناخت خود و واقعیتهای اطرافش اشاره میکند و به بیخبری افراد از درد و رنج کسانی که در کنارش هستند، و نیز از لطف خداوند و زیباییهای عالم اشاره دارد. در نهایت، شاعر به وضع نابسامان و مسکینی افرادی که در زیر پا فراموش شدهاند، نگاهی تاسفآلود میکند. کل اثر به حس تعلق و همدلی با دیگران و دغدغههای انسانی میپردازد.
هوش مصنوعی: از حال تشنهها و دردهایشان چه میدانی؟ آیا از وضعیت آب فرات و جان باختنهای شهیدان کربلا آگاه هستی؟
هوش مصنوعی: تمام عمرت را با افرادی غریبه سپری کردهای، حالا دلت از صحبتهای آشنایان چه خبر دارد؟
هوش مصنوعی: چگونه آسمان میتواند مرا بشناسد، در حالی که خود را نمیشناسد؟ اگر از خودش خبر ندارد، از من چه خبری خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: آدم نمیتواند صورت واقعی تو را از پشت آینه ببیند، زیرا تو به مردم مینگری و از حقیقت الهی بیخبر هستی.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به نوعی از ارتباط میان خود و دو چیز متفاوت اشاره میکند: خارو حریر. او به این نکته اشاره دارد که یکی از این دو چیز برای او معنای خاصی دارد و اینکه او از سر خود بیخبر است و باید ببیند که چه چیزی او را از پا میاندازد یا مانع پیشرفت او میشود. به طور کلی، در اینجا نوعی تضاد و بحث دربارهی تأثیرات مختلف در زندگی فرد وجود دارد.
هوش مصنوعی: تو که از وضعیت دنیا خبر نداری، چطور میتوانی از لطافت آب و ویژگیهای هوا باخبر باشی؟
هوش مصنوعی: من میتوانم به درد و رنج دیگران برسم و به آنها کمک کنم، اما خودم درگیر بلا و مشکل دیگری شدهام که خبر از آن ندارم.
هوش مصنوعی: صائب مسکین از حال خودش میگوید که به شدت دچار غم و ناامیدی است و احساس میکند که به عنوان یک فرد معمولی و فراموششدهای در زندگی دیگران، ارزش و توجهی ندارد. او از بیتوجهی دیگران به خود ناراحت است و به نوعی از عمق تنهایی و بیپناهیاش سخن میگوید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو تو به ما نرسیدی تو را ز ما چه خبر
ولی ندیده کسی را ز اولیا چه خبر
مرو به خود به خود آ تا خدای خود بینی
بیا بگو که تو را از خود و خدا چه خبر
چو تو به عرش نرفتی چه دانی از معراج
[...]
ترا ز حال من زار مبتلا چه خبر
که شاه را ز غم و درد هر گدا چه خبر
تو نازنین جهانی و ناز پرورده
ترا ز سوز درون و نیاز ما چه خبر
چو دل ز مهر نگاری نهشته ای ایمه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.