حسن را در کار نبود باده ناب دگر
چشمه خورشید مستغنی است از آب دگر
هرکه را بر طاق ابروی تو افتاده است چشم
نیست ممکن سر فرود آرد به محراب دگر
صبح آگاهی شود گفتم مرا موی سفید
چشم بی شرم مرا شد پرده خواب دگر
از کهنسالی امید سیر چشمی داشتم
قامت خم شد ز حرص طعمه قلا ب دگر
این زمین شور از خود آب بر می آورد
نیست حاجت خانه ما را به سیلاب دگر
گرچه در ظاهر ز دنیا چشم خود پوشیده ام
می تراود هر نفس زین زخم خوناب دگر
گفتم از دنیا بشویم دست چون دل خون شود
این شفق شد از هواجویی می ناب دگر
از مروت نیست ای ابر بهار استادگی
مزرع ما خوشه می بندد به یک آب دگر
در حریم سینه ما فرش باشد آه سرد
نیست حاجت کلبه مارا به مهتاب دگر
گرچه در حاجت روایی کعبه طاق افتاده است
دردمندان رادل چاک است محراب دگر
آه کز سرگشتگی آب روان عمر را
هست چون زنجیر از هر حلقه گرداب دگر
از نصیحت گوهری هر کس به گوش من کشید
صائب از بهر گرانی گشت سیماب دگر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به اتفاقات و تجربیات زندگی خود میپردازد و به موضوعاتی چون امید، عشق، و ناامیدی اشاره میکند. او میگوید که دیگر از شراب ناب نالان است چون خورشید به تنهایی نیاز به آب ندارد. عشق به معشوقش چنان عمیق است که نمیتواند سرش را به زمین بیندازد. او به پیری و موی سفید خود اشاره میکند و حسرت جوانی را دارد، در حالی که زمین از خود آب میآورد و زندگی ادامه دارد. او بیان میکند که با وجود کنارهگیری از دنیا، زخمهای درونی هنوز او را آزار میدهد. همچنین به امیدها و آرزوهای ناکام خود اشاره کرده و به دلتنگی برای زیبایی و راحتی زندگی اشاره میکند. شعر به احساسات عمیق انسانی و درد وجود، در کنار جستجوی زیبایی و حقیقت، پرداخته است.
هوش مصنوعی: حسن و زیبایی نیازی به نوشیدنی خوش طعم و ناب ندارد؛ زیرا خود خورشید چنان درخشان و خوششکل است که به آب و چیزهای دیگر احتیاجی ندارد.
هوش مصنوعی: هر کسی که زیبایی و جاذبه چهرهات را دیده باشد، نمیتواند به زیباییهای دیگر توجه کند و سرش را به عبادت و مساجد دیگر خم کند.
هوش مصنوعی: صبح که آگاهی به دست میآید، به خودم میگویم که موی سفید و چشمانم که دیگر شرم ندارند، پرده خواب را کنار زدهاند و مرا بیدار کردهاند.
هوش مصنوعی: از پیری انتظار داشتم چشمی سیر و پر از تماشا داشته باشم، اما اکنون به خاطر حرص و طمع، قامت و وجودم خم و شکسته شده است.
هوش مصنوعی: این سرزمین به حدی شگفتانگیز است که خود از دل زمین آب میجوشد و نیازی به سیلابهای دیگر برای سیراب کردن خانه ما نیست.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه از دنیا بهظاهر خودم را کنار کشیدهام، هر لحظه زخم دیگری باعث میشود که درد و خونریزی جدیدی احساس کنم.
هوش مصنوعی: گفتم از دنیا دست بردارم، چون دل من از غم پر شده است. این رنگ سرخی که میبینید، نشانهای از عشق و احساسات عمیق من است که از درونم برمیخیزد.
هوش مصنوعی: ای ابر بهار، از انصاف به دور است که فقط به خاطر یک بار بارش، زمین ما به خوبی میوه ندهد و خوشههایش را پر نکند.
هوش مصنوعی: در دل ما فضایی آرام و زیبا وجود دارد که به راحتی میتوان در آن استراحت کرد و دیگر نیازی به زیباییهای دنیا نداریم.
هوش مصنوعی: اگرچه کعبه که نماد حاجت و آرزوهاست، بیاثر شده و بیفایده به نظر میرسد، اما دلهای بیمار و رنجکشیده همچنان نیازمند و در جستجوی آرامش هستند و به مکانهای دیگری برای عبادت و دعا روی میآورند.
هوش مصنوعی: عیب و درد سرگشتگی زندگی مثل آبی است که به آرامی در حال حرکت است و عمر انسان را بهگونهای مثل زنجیری که به هر حلقهاش گردابی وصل شده، تحت تأثیر قرار میدهد.
هوش مصنوعی: هر کسی که از نصیحتهای باارزش بهرهمند شد، صائب به خاطر گرانی، شکل و ماهیتش تغییر کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چشم مارا صبح پیری شد شکر خواب دگر
قامت خم شد کمند عمر را تاب دگر
خواب غفلت خانه در چشم گرانجانی که کرد
می شود شور قیامت پرده خواب دگر
از دل چاک است ما را قبله حاجت روا
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.