نیست درظاهر مرا گر گلعذاری درنظر
از دل صد پاره دارم لاله زاری درنظر
کارو آنها داشتم از جنس یوسف، این زمان
نیست یعقوب مراغیر از غباری درنظر
مد عیش من چو ابرو دربلندی طاق بود
داشتم تانرگس دنباله داری در نظر
می چکید از سبزه امید من آب حیات
زخم من تا داشت تیغ آبداری در نظر
از سبک مغزی نمی پیچد به خود چون گردباد
نیست هر کس را که اوج اعتباری در نظر
خاک درچشمش، به جنت گرنظر سازد سیاه
هر که راباشد ز کویش سرمه واری در نظر
تا برآمد از حجاب کفش، پای سیر من
دارم از هر خار این وادی بهاری درنظر
از تهی مغزی کنند انفاس را نشمرده خرج
نیست گویا خلق راروز شماری در نظر
سیل در آغوش دریا درکنارساحل است
هست تا از گرد هستی سرمه داری درنظر
نیست غافل چشم دام از صید، زیر خاک وما
چشم می پوشیم اگر آید شکاری درنظر
می کشم بادل سیاهی خجلت از کردار خویش
آه اگر می داشتم آیینه داری در نظر
دانه من صائب از برق حوادث سوخته است
وقت تخمی خوش که دارد نو بهاری درنظر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این قطعه شعر بیانگر تردید و نیازی عمیق به زیبایی و معنا در زندگی است. شاعر با استفاده از تشبیهات و تصاویری قوی، به احساس شکست و ناامیدی خود اشاره میکند. او میگوید که در ظاهر هیچ چیز زیبا و دلانگیز دیده نمیشود، اما در دلش یک لالهزار وجود دارد. شاعر به روابط انسانی و احساسات عمیق اشاره میکند و غم و دردهای درونیاش را به صورت ظریف و زیبایی به تصویر میکشد. او همچنین به دنیا و حقیقتهای ناپیدای آن اشاره کرده و میگوید که حتی در تاریکیاش، امیدی وجود دارد. در نهایت، او آرزو دارد که ایکاش از چیزی که به خاطر بیتوجهیاش از دست داده، آگاه میشد.
هوش مصنوعی: اگرچه شاید در ظاهر به نظر بیاد که من گل خوشبویی هستم، اما در دل من عواطف و دردهای زیادی وجود دارد که مانند لالهزاری وسیع است.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به نوعی دلتنگی و از دست دادن چیزی اشاره میکند. او میگوید که زمانی او کارهایی از نوع کارهای یوسف داشت، اما اکنون حس میکند که یعقوب (پدر یوسف) در دل خود غم بزرگی دارد و نمیتواند از غم و غبار آن رهایی یابد. به عبارتی دیگر، او احساس میکند که در حال حاضر خبری از شادی و زیبایی نیست و تنها غم و اندوه باقی مانده است.
هوش مصنوعی: عیش و خوشی من به اندازه بلندی ابرو بود، که در کنار آن، نرگس زیبایی در نظر من در حال رقص و تماشا بود.
هوش مصنوعی: از سبزههای امیدم، زندگیام جاری بود و زخمهایم را پر میکرد، تا زمانی که تیغی تیز و آبدار در نظر من نمایان شد.
هوش مصنوعی: به دلیل کمعمق بودن تفکر، هیچکس نمیتواند خود را به بالاترین سطح ارزشی برساند، مانند گردبادی که نمیتواند به خود بپیچد.
هوش مصنوعی: اگر کسی خاک را در چشم خود داشته باشد و به بهشت نگاه کند، همه چیز برای او تاریک و سیاه جلوه میکند. اما هر کس که از کوی محبوب سرمهای در نظر داشته باشد، همه چیز برایش زیبا و روشن خواهد بود.
هوش مصنوعی: وقتی که از پوشش کفش بیرون آمدم، در این سرزمین پر از خار، همیشه حال و هوای بهاری را احساس میکنم.
هوش مصنوعی: افراد ناآگاه و بیفکر، نفسهایشان ارزشی ندارد و بهحساب نمیآید. به نظر میرسد که ممکن است انسانها فقط برای نشان دادن وجودشان، روزها را بشمارند.
هوش مصنوعی: سیل در کنار دریا و بر روی ساحل است و تا وقتی که آخرین ذرات زندگی در نظر تو وجود دارد، در آنجا دیده میشود.
هوش مصنوعی: چشم دام هیچگاه از شکار غافل نیست و حتی اگر ما چشمانمان را ببندیم، اگر شکار به نزدیک بیاید، همچنان متوجه آن خواهیم شد.
هوش مصنوعی: من با دلی پر از شرم، به خاطر کارهای ناپسند خود، در اندیشهام. ای کاش میتوانستم خودم را در آینهای ببینم تا بهتر با حقیقت خود رو به رو شوم.
هوش مصنوعی: دانهی من به خاطر حوادث ناگوار آسیب دیده است، اما وقتی که زمان مناسب برای کشت فرا برسد، نوید یک بهار زیبا در پیش است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از گل داغ جنون دارم بهاری در نظر
باشدم از اشک گلگون لاله زاری در نظر
بعد ازین چشم تو هم نامحرم رخسار تست
چون حیا دارد نگاهت پرده داری در نظر
عندلیب دل چو اشکم بر سر مژگان بود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.