سنبل او می خرامد دست بر دوش بهار
تاکند در وقت فرصت حلقه درگوش بهار
از نگاه اولینم چشم او دیوانه کرد
نشأه جام نخستین است سر جوش بهار
در چمن تا قامت موزون او پیدا نشد
در کشاکش بود از خمیازه آغوش بهار
کی توانستی ز شور عندلیبان خواب کرد؟
از شکوفه گر نبودی پنبه در گوش بهار
خط دمید و همچنان رنگینی حسنش به جاست
درخزان ننشست این گلزار از جوش بهار
صائب از چندین هزاران خرمن امید خلق
دانه بی حاصلی باشد فراموش بهار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.