گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
صائب تبریزی

پرده مشکین به چشم شوخ بسته است آن نگار؟

یا شده است از ناف آهوی ختن مشک آشکار

چشم عیارش لباس شبروان پوشیده است؟

یاز موج افکنده بحر حسن عنبر بر کنار

پاره ای گشته است از خورشید تابان منکسف ؟

یا شده است ابرسیه بر لاله زاری پرده دار

منخسف شد پاره ای ماه تمامش،یا شده است

از نگاه گرم،برگ لاله او داغدار

عنبرین مویی غزالی را به دام آورده است ؟

یا شده است از چشمه خورشید سنبل آشکار

هیچ رنگی از سیاهی نیست بالاتر،چرا

لاله رنگ از دردشد چشم سیاه آن نگار؟

چشم خونخوارش همانادر گریبان ریخته است

از سیه مستی شراب لعل را بی اختیار

می شود نرگس به هر رنگی که باشد آب او

چون نگردد سرخ چون گل نرگس خونخواریار؟

پرده نیلوفری بر چشم گلرنگش ببین

گر ندیدی قطعه ابر سیه بر لاله زار

همچو شاهینی است چشم لاله رنگ آن پری

شهپر خود را نگارین کرده از خون شکار

گرچه می مالید بر لب چشم او از سرمه خاک

شد به مردم عاقبت خونخواری او آشکار

نرگس میگون او از پرده نیلوفری

می نماید چون شفق از دامن شبهای تار

همچو ابر قبله دارد گریه ها در آستین

پرده نیلوفری بر گوشه ابروی یار

از چه رو بسته است چشم خویش راآن سنگدل ؟

چون برآهوی حرم هرگز نباشد گیرودار

بوی خون می آید از چشمش، همانا غمزه اش

شست تیغ خود درین سرچشمه از خون شکار

جای حیرت نیست سرخی بر بیاض چشم او

کز شراب لعل باشد رخت مستان داغدار

خواب گردیده است بر چشم نظر بازان حرام

تا لباس شبروان کرده است چشمش اختیار

زیر دامن کعبه راآهوی زنهاری بود

در نقاب مشکفام آن دیده مردم شکار

شد سیه عالم به چشم من،که آن خورشید رو

پرده نیلوفری بسته است بر طرف عذار

می درخشد همچو برق از پرده ابر سیاه

از حجاب پرده نیلی نگاه گرم یار

همچو آهویی است کز مستی همی غلطد به مشک

در حجاب پرده شبرنگ، چشم مست یار

در سواد آفرینش غیر چشم ظالمش

کیست کز خون خانه خود راکند نقش و نگار؟

نیست حیرت چشم او گر لاله رنگ از درد شد

جوش مستی می زند میخانه در فصل بهار

صائب از بیماری آن چشم حال دل مپرس

چون بود احوال بیماری که شد بیماردار؟

 
 
 
عنصری

نافه دارد زیر اندر گشاده بی شمار

لاله دارد زیر نافه در شکسته صد هزار

خانمان از رنگ و بوی او همیشه چون بهشت

روزگار از تار و پود او شکفته چون بهار

چشم زی رویش نگه کرد اندرو لاله شکفت

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

هر سپاهی را که چون محمود باشد شهریار

یمن باشد بر یمین ویسر باشد بریسار

تیغشان باشد چو آتش روز و شب بد خواه سوز

اسبشان باشد چوکشتی سال و مه دریا گذار

از عجایب خیمه شان با شد چو دریا وقت موج

[...]

مشاهدهٔ ۵ مورد هم آهنگ دیگر از فرخی سیستانی
خواجه عبدالله انصاری

ای خداوندان مال العتبار الاعتبار

ای خداوندان قال الاعتذار الاعتذار

پیش ازاین کاین جان عذرآورفروماند ز نطق

پیش از آن کین چشم عبرت بین فرو ماند زکار

توبه پیش آرید و نادم از گُنه کاری خویش

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از خواجه عبدالله انصاری
ازرقی هروی

بار دیگر بر ستاک گلبن بی برگ و بار

افسر زرین بر آرد ابر مروارید بار

گاه مینا زینت آرد زو نگار بوستان

گاه مرجان زیور آرد زو عروس مرغزار

غنچه سازد باغ را پر گلبن از مینا و زر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
منوچهری

ابر آذاری برآمد از کران کوهسار

باد فروردین بجنبید از میان مرغزار

این یکی گل برد سوی کوهسار از مرغزار

وان گلاب آورد سوی مرغزار از کوهسار

خاک پنداری به ماه و مشتری آبستنست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه