دلم خاک مراد خویش داند نامرادی را
کند گرد یتیمی گوهرم گرد کسادی را
ز تنگی در دل پر خون من شادی نمی گنجد
ز من چون غنچه تصویر، رنگی نیست شادی را
نظر بست از تماشا بوالهوس، تا یار نو خط شد
خط ریحان غبار چشم باشد بی سوادی را
به خواری زیستن، از عزت ناقص بود بهتر
گوارا کرد بر من قیمت نازل کسادی را
چرا صائب برون آیم ز خلوت، من که می دانم
به از کنج دهان یار، کنج نامرادی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به احساس ناامیدی و تنهایی خود میپردازد. او میگوید که دلش رنج و ناکامی را درک میکند و از یتیمی و کسادی زندگیاش گلهمند است. شادی از دلش دور است و نمیتواند در او جایی داشته باشد. او به سختی زندگی و بیمعنایی آن اشاره میکند و میگوید که زندگی در خفت و ذلت از زندگی با احترام اما ناقص بهتر است. در نهایت، او از خلوت و دوری از یار خود سخن میگوید و حسرتی از نامرادی را در دل دارد.
هوش مصنوعی: دل من میداند که آرزوهایم به خاک سیاه رفتهاند و ناکامیهایم باعث یتیمی و کمبود ارزش در زندگیام شده است.
هوش مصنوعی: از درد و رنجی که در دل دارم، شادی نمیتواند جایی داشته باشد. من همچون غنچهای هستم که رنگ و رویی برای شادی ندارم.
هوش مصنوعی: بوالهوس بهخاطر زیبایی یار جدیدش دیگر به تماشای دنیا نمینگرد. زیبایی او مانند خط ریحان در میان غبارهای چشم یک فرد نادان است و فقط از دور دیده میشود.
هوش مصنوعی: زندگی با ذلت، از زندگی با عزت ناقص بهتر است. برای من آسانتر است که زندگی را با قیمت پایینتر و بیارزش بگذرانم تا اینکه در اوج عزت اما با نواقص زندگی کنم.
هوش مصنوعی: چرا باید از تنهایی و گوشه نشینی بیرون بیایم، وقتی که میدانم در مقایسه با صحبت کردن و بودن در کنار محبوبم، این گوشهی تنهایی برایم بهتر است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.