گنجور

 
صائب تبریزی

دل را سیاه آه غم آلود می کند

تاریک چشم روزنه را دود می کند

از سوز عشق پاک می شود دل ز آرزو

آتش علاج خامی این عود می کند

از روزن است خانه گل را اگر گشاد

دل را گشاده روزن مسدود می کند

روی سیه بود چو نگین حاصل کریم

بهر بلند نامی اگر جود می کند

در انتقام هند ایاز سیاه چشم

خاک سیه به کاسه محمود می کند

از داغ تشنگی جگرم گرشود کباب

حاسد به چشم شور نمکسود می کند

گر دیگران به دیدن روی تو خوشدلند

صائب دلی به یاد تو خشنودمی کند

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
شاه نعمت‌الله ولی

دل باز عزم کعبهٔ مقصود می کند

جانم سجود حضرت معبود می کند

عود دلم در آتش عشقش روان بسوخت

عیبم مکن اگر نفسم دود می کند

خوش آتشی و عود خوشی سوختم سوختی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه